امروز رفتيم مهمونى

داشت میپرید اونم

من داداشم با دخترم رفته بودن بیرون دخترم یه عروسک کوچولو خریده بود ده تومن... سریع پولشو دادم به داداشم چون گفت خودش رفت تو مغازه اینو برداشت فهمیدم داددش دلش نبوده... ادم نباید انقد بیعار باشه

وااای اسی دست رو دلم نذار. که خون. 

چرا مردا همچی میکنن. چرا بعضیها  شعورشون نمیرسه. که نباید از برادر ساده شون سو استفاده کنن.    مسعله فقط دو سخ کباب نیس. ولی اگه همیشه اینجور کارا تکرار شه. رو مخه.   

خیلی درد داره. ما که اول زندگیمونه با هزار جور قناعت میخواهیم کمی پس انداز کنیم. از کلی از خواسته هامون میگذریم که شوهرمون   پس انداز کنه فزطاش عقب نیافتن بعدا قوم الظالمین اینجوری کنن

چقد همه چیو الکی گنده میکنید خوب بچه ی خودت دلش کباب بخواد برا درت بر اش بخره چ اشکالی دار ه یا اینکه دا داشت بخو اد به خاطر ترس تو همراهیت کنه تو هم ماشین و خاموش میکردی قفل و میزدی منتظر میمودی چیزی نشده 

اره حدسم درست بود 

اینکه رفته داخل خونه رو نگاه کرده که اصلا کار درستی بوده در مورد کباب هم شما خودت بد کردی باید برا خودتونم میخریدی برا شام نگه میداشتی اگه شما خودت نخوری نصیب دیگران میشه این از منه ۲۰ سال تاهل به همه ی شما نصیحت

دلتو بزرگ كن عزيزم كسي ك واسه خانوادش ارزش قائل شه واسه شمام ميشه كاراي شوهرتم كاملا منطقي بود

کاری به کباب ندارم

ولی انتظار داشتی نره خونه رو چک کنه وقتی سایه دیده؟زنوبچه رو بفرسته تو؟اگه اتفاقی میفتاد واسشون چی؟

تو هم از داخل در ماشین رو قفل میکردی دو دقیقه تا بیاد!!!!

عزیزم تو‌زندگی با شوهر این مدلی اصلا صرفه جویی نکن، تو هم هفته ای چند بار بگو کباب بخریم، واسه خودت خرج کن تا بفهمه زن و زندگی خرج داره و دیگه همه چیزو واسه اونا نخواد. هر چی تو بیشتر قانع باشی و صرفه جویی کنی بیشتر خرج اونا میشه

خوب یعنی انتظار  داشتین وقتی گفته سایه دیدم همسرتون پیاده نشه و بگه به من چه؟اصلا خواهرش نه همسایتون تنها باشه چنین مشکلی براش پیش بیاد بی تفاوت رد میشین؟

دقیقا من الان عین خیالم نیست هر کار بکنه خداروشکر دستمون به دهن مون می رسه، ولی اوایل زندگی واقعا از همه چی میزدم کوتاه میومدم، بعد خیلی برام زور داشت ،همون پولی که با سختی جمع کردیم صرف افاده و ناز و کرشمه ی مادر شوهر خواهر شوهر بشه،در صورتی که خودشون وضع سون خوب بود 

زنی که خرج داره ارج داره توام خرج کن تا حساب کار دستش بیاد

شوهر منو بگو .

یکی از خواهرشوهرام برای عروسیم اومد راه دور بود .

شوهرش نیومد ازترس پول خرج کردن .

خواهرش پارچه خرید تا لباس مجلسی بدوزه اما پولشو نداد شوهر من رفت  پول پارچه رو  داد .هنوز اونم ندوخت .رفت یه لباس حاضری گرون خرید .پول برای عروسی هم نداد .

بعدش ما رفتیم خونشون  اونجا هم کلا کادو برای بچه هاش شوهرم خرید و حتی نهار رو شوهرم خرید .

بعدش برگشتیم هنوز شوهر بیشعور به شوهرم گفت ناراحت شدیم زیاد نموندید .

از اون طرف شوهرش و خواهرشوهرم با بچه هاش اومدن سه ماه خونه پدرشوهرم موندن حتی بچش مریض شد پول بیمارستانو شوهرم داد.

بقیه شو پایین میمویسم