عادتش نیس خاطرس گفتم بگم
نامزدم یبار تو خونمون رفت حمام
اخه یه شهر دیگ زندگی میکنن بیاد اینجا چن روز میمونه
بعد ما چوب لباسی تو رختکن رو برداشته بودیم این منو صدا زد لباساشو داد بهم بزارم تو اتاق
من رفتم گذاشتم رفتم تو حیاط مثل ایک تامن نبودم باز صدام زده بود مامانم جای من رفته بود اینم شورتشو گذاشته بود کف دست مامانم فک کرده بود منم بهشم گفته بود لباسِ اصل کاری تقدیم به تنها عشق زندگیم😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐یادم میاد آب میشم
وقتی فهمید مامانم بوده 6 ماه نه اومد خونمون ن ب مامانم زنگ میزدبرا احوالپرسی😂😂😂😂