مامانم خیلی شکاکه همش کاری میکنه من ب شوهرم شک کنم خیلی تحت فشارم اصلا درکم نمیکنه فقط فانتزی اینو داره که از شوهرم چیزی ببینه تا قیامت ب ما کنه کاری میکنه که من بیخودی با شوهرم بحث کنم😔
من صد بار جوابشو دادم درس نمیشه حتی یادمه ی بار بهم گفت کلید خونتو وقتی خودت نیستی ب شوهرت نده خنده ...
چی بگم دخالت مادرا نمیذاره ادم زندگی کنه مامانم به من میگه دعا نویس برو زبونشو قفل کن نتونه رو حرفت حرف بزنه میگم من خوشبختم میگه نه من دارم میبینم نیستی اووووفففف چی بگم
نکن با خودت اینکارو پس فردا زندگیت سر هیچی خراب بشه اون مامانتم حاضر نیست قبولت کنه میدونی مطمئن باش بهت میگه اگه تو زن خوبی بودی شوهرت فلان کارو نمیکرد همه چی سر تو خراب میشه