2777
2789

سه هفته پیش رفتم خونه مادرم خیر سرم مهمونی، الان از اون روز نتونستم به خودم بیام، سه کیلو وزن کم کردم. داییمو صدا کرده بود که بیاد درباره خونه حرف بزنیم. مادرم به من گفت که منو خواهرم باید سهممونو از خونه بابام، به اسم اون بکنیم تا اون بفروشه و یه خونه دو طبقه بگیره که با پسر و عروسش یکجا باشه. منم گفتم سهممونو نمیدیم اگرم فروختین و یه خونه دیگه گرفتین، سهم ما مثل اینجا باید باشه. اون گفت اگه سهمتونو بخواین، دیگه حق ندارین خونه من بیاین. من البته یک و نیم دو ماه یکبار میرم اونجا خواهرمم سالی سه چهار بار اونم شاید. میگه اگه سهمتونو بگیرین، آبروتونو همه جا میبرم طوری که شوهراتون طلاقتون بدن. اونوقت منم خونه راهتون نمیدم.

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

مادر خودته یا نامادری؟؟؟

محله ما یک رفتگر دارد،صبح که با ماشین از درب خانه خارج می شوم سلامی گرم میکندو من هم از ماشین پیاده می شوم و دستی محترمانه به او می دهم ،حال و احوال را می پرسد و مشغول کارش می شود....همسایهطبقه زیرین ما نیز دکتر جراح است ،گاهی اوقات که درون آسانسور می بینمش سلامی میکنمو او فقط سرش را تکان می دهد و درب آسانسور باز نشده برای بیرون رفتن خیز می کندبه شخصهاگر روزی برای زنده ماندن نیازمند این دکتر شوم ، جارو زدن سنگ قبرم به دست آن رفتگر ، بشدت لذت بخش تر از طبابت آن دکتر برای ادامه حیاتم است.تحصیلات مطلقا هیچ ربطی به شعور افراد ندارد#کتاب چند کلام ساده

شما با مادر همصحبت نشین...با دایی صحبت کنین از طریق ایشون حرف بزنین، چون بنظر میرسه مادرتون پسری هستن و کلا حرف شما دخترا برو نداره

ولی از حقتون نگذرین

من از توراه برگشتی ندارم..به سمت تو سرازیرم همیشه💗.... 🙏الهی شکر🙏
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز