خب بچه ها من آشتي كردم خيلي جريانات پيش اومد خواهرم رفت باهاش حرف بزنه سر موضوع ديگه اي گفته بود حوصله ندارم منم جلوي چشمش بهش توجه نميكردم ب بقيه توجه ميكردم و رگ غيرتش زده بود بالا
واسه همين ديگه اومد گفت هرچقدر ناراحت باشي نبايد حرف طلاق و اين مسخره بازيارو بزني تا ٣ صبح حرف زديم اشتي كرديم
مثل ال حرفاتوننن ك ديشب حالم بهتر كرديد
فقط خوااابمه الاننن