پسر عموی منم منو و بچه های فامیلو مسخره میکرد
چون خودش قبول شد پرستاری .
الانم که بیکار میگرده خیلی عقده ای شده .
چون فکر میکرد پزشکی قبول میشه همه رو کلی مسخره کرد .بعد پرستاری قبول شد فکر کرد واقعا استخدامش میکنن و زنشم میگفت پایه حقوق همسرم دو میلیون تومنه .
حالا که دید اصلا تا چندین سال در اینجا و دور و اطراف شهر استخدام وجود نداره شده یه عقده ای .
به پزشکا هم وقتی میبینه تیکه میندازه