دیشب خواب دیدم داشتم توی ماشین با بابام جرو بحث میکردیم بعد یهو سرمو برگردوندم دیدم جلومون کامیونه خوردیم بهش قبل از مرگ من فقط بلند ب خواهرم گفتم آجی دوستت دارم.. و همه جا تاریک شد..بعد با خودم گفتم الان چشامو باز کنم یا توی بیمارستانم یا اون دنیا.. بالاخره مردم..
ولی یهو ک چشممو باز کردم دیدم روی تختممم..
اینقدر طبیعی بود ک من واقعا مرگو حس کردم