بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ساعت 5 رسید و خونه یه کم بحث کردیم به جای اینکه منو آروم کنه داد زد منم بحثو همونجا تموم کردم. ناهارو خوردیم من مشغول شدم با ظرفها اونم رفت رو کاناپه با گوشی مشغول شد دلم گرفته بود رفتم 40 دقه نشستم تو تراس قبلشم بهش گفتم دلم گرفته حتی نپرسید برای چی
من ناراحت شدم ولی گفتم عب نداره بذار سکوت کنم دعوامون نشه. اومدم چایی ریختم و با کیکی که از دیشب پختم. رفتم نشستم پیشش اینستا رو باز کردم دیدم یه پست گذاشته درمورد شاه! (قصدم توهین و سیاست و اینا نیست اصلا) بعد منم به شوخی گفتم موقعی که شاهم بود اوضاع بهتر از این نبود عنتر شارژی(منظورم شاه بود) یهو یکی خوابوند تو گوشم که چرا به شاه فش دادی