بچهها سلام من 20 سالمه 6 ماهه ازدواج کردم. شوهرم 27 سالشه.امروز قبح داشت میرفت بيرون گفنم ناهار میای خونه گفت آره. منم ناهار درست کردم بعد زنگ زدم بهش دیدم که با دوستش رفته کارخونه که بهش کمک کنه عصبانی شدم گفتم تو متاهلی زن داری به دوستت بگو زنم خونه منتظره بابد برم. برای چی دنبالش راه افتادی رفتی کارخونه گغت یه ساعت دیگه میام. یه ساعتش شد 3 ساعت....منم ناهار نخوردم منتظر شدم بیاد ولی خیلی عصبی بودم