از دستشون خیلی ناراحتم دیگه دلم نمیخواد ببینمشون.دخترم هم خوشکله هم شیطون و بامزه.تازه ده ماهشه.پسر جاریم یک سال و ۵ ماهشه نمیدونم چجوری رفتار کنم که بفهمن ناراحتم.وقتی اون مریض میشه پدر شوهرم خودشو می کشه اما وقتی دختر من مریض میشه یه احوال پرسی ساده هم نمیکنه؟.یا برا اون همه چیز میخره مثل ماست و موز و گلابی و.. اما برا دختر من دریغ از یه ماست کوچیک.مرتب اونو بغل میکنه بعد دختر منو زورش میاد ببوسه.کسی هست مثل من باشه؟اینجور مواقع چیکار میکنید که ناراحتی تون رو نشون ندید؟
پدر شوهرمنم دختر منو و پسر یکی از برادرشوهرامو بیشتر از نوه های دیگش دوس داره .البته نوه های پسری بیشتر و جاریام هم ناراحتن از این موضوع.کلا با منو یکی از جاریام رابطش خوبه که بچه های ماروهم بیشتر دوست داره.پدر خودمم برادرزادمو بیشتر از بچه های دخترش دوس داره.چه میشه کرد 😒
دردی که انسان را به سکوت وامیدارد بسیار سنگین تر از دردیست که او را به فریاد وامیدارد... و انسانها فقط به فریاد هم میرسند نه به سکوت هم!💔
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خب تو ساختمونیم که متاسفانه در مشترک داره خودشون میان در میزنن میدونن که خونه ام نمیتونم درو باز نکنم بعد باید جنگ اعصاب رو تحمل کنم که توانشو ندارم بعد یا بچه رو میبرم یا اون یکی و میارن تو خونه من که مثلا بالاتر من بازی کنه
منو یه جاریم پسر داریم اما جاری بزرگم دختر داره ، خونواده شوهرمم پسر دوستن تابلو اما در حرف میگن فرقی براشون نداره اما حقیقتش اینقدر همشون شکنجم دادن دلم نمیخواد دستشون به بچم بخوره
مطمئن باش بچه ات انقد از شما و همسرتون محبت میبینه ک هییییچ نیازی ب محبت بقیه نداره😉
هم من هم باباش جونمون رو براش فدا میکنیم.جالب اینجاست که حسودیشونمیشه که شوهرم انقدر دخترم و دوست داره.وقتی بویش میکنه یا بغلش میکنه میگه بچه رو خیلی نباید بغل کرد اما خودش بچه جاریم رو زمین نمیزاره