دیشب با جازه ی خودش بچمو گذاشتم خونه مامانم.
ساعت پنج رفتم دقیقا ساعت هشت خونه بودم.
اول تو راه زنگش زدم خیلی خوب جواب داد مشکلی ام نبود رفته بود بچمو از خونه مامانم برداشته بود اورده بود خونه
ازش پرسیدم بچه آرومه گفت آره آرومه
وقتی اومدم خونه دیدم بچم بازی میکنه و آرومه بعد دیدم گفت حالام میخواستی نیای خونه من نمیدونم زن گرفتم یا شوهر کردم.
اصلا من موندم این که الان پشت تلفن خوب بود پس چش شد یدفه
گفتم امشب یگم دیر شد ولی دفه بعدی این ساعت نیست زودتره
گفت دفعه بعدی وجود نداره امشب بار اول و آخرت بود
حالا من با یه آشناهامون رفته بودم که اون مربی شناس
دیشب ثبت نام کردم و دستبند عضویت گرفتم حالا موندم چیکار کنم