2752
2734
عنوان

داستان زندگی من- قسمت ۴۰

| مشاهده متن کامل بحث + 1517 بازدید | 85 پست
وایییی دختر بخدا تو خیلی قوی هستی ک تا اینجام تونستی بگذرونی بخدا من دارم میخونمش دارم میمیرم چ برسه ...

خدا رو شکر که زندگیتون الان آرومه انشالا این آرامش همیشه تو زندگیت حاکم باشه ❤

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

خدا رو شکر که زندگیتون الان آرومه انشالا این آرامش همیشه تو زندگیت حاکم باشه ❤

گلم ایشلا زندگیتوهم خوب میشه عاشق شوهرت و اونم عاشقتو میشه ب خوبیو خوشی میگذرونی

دیدم همه نوشتم گفتم منم بنویسم شاید معجزه شدو اونموقع ک تاریخ 1399/9/9شد حامله باشم و بچم سه ماهش باشه خداجونم خیلی ممنونم از داده هاو نداده هات اما تروخدا منو لایق مادر شدن ببینو نزار بیشتر از این حسرتشو بکشم😢😳😳 خدایا حافظ عزیزانم باش😍😍همسر جانم زیر سایه ات خوشبخت ترین بانوی جهانمممم😍😍😍
2731

قلمت خیلی خیلی عالی بود من هر روز منتظر بقیه نوشته هات بودم کاشکی آخرشو آنقدر خلاصه نمیکردی و زندگیتو با بهزاد مفصل تر مینوشتی ، 

تو ماشاالله دختر عاقلی هستی ولی منهم بنوبه خودم نظرمو میگم 

اولا که تو چون به مهرداد نرسیدی هنوز دوسش داری و شیفته ش هستی در حالیکه مهرداد اصلا مرد زندگی نبود در واقع تو داری غصه روزهای نوجوانی ت رو میخوری نه غصه مهرداد 

و در مورد بهزاد من تصور می‌کنم از قبل ازدواج با شما با این خانم رابطه داشته و چون خانوادش موافق نبودن نتونسته باهاش ازدواج کنه ‌و مجبور به ازدواج با شما کردنش 

سعی کن دوباره دختره پر انرژی سابق بشی و آنقدر بخودت تلقین نکنی که من شکست خوردم و همچون مادربزرگها و .. شدم ، عزیزم در زندگی خیلی سختیهای دیگری بجز خیانت هست ، مرگ فقر بیماری و .. که خدا رو شکر شما هیچکدام را تجربه نکرده اید پس فکر نکن به آخر زندگی رسیده ای ‌واما در مورد زندگی الانت ، عزیزم هیچ عجله ای در بچه دار شدن نکن ، اگر در زندگی با بهزاد ، احساس عشق و علاقه واقعی نداری تو محکوم به زندگی کردن با این شخص نیستی ، مشکلات برای این هستند که ما در زندگی پخته بشیم نه اینکه اشتباهات گذشته را تکرار کنیم ، همانطور که خودت بخوبی اشاره کردی از اواسط رابطه با مهرداد هر دو متوجه تفاوت هایتان شده بودید ولی شهامت کات کردن رابطه را نداشتید ، الان هم فقط به خودت فکر کن ، 

بنظر من بدنیا آوردن بچه در خانه ای که ، عشق بین پدر و مادر نیست و احتمال خیانت هم هست ، خیانت به اون بچه محسوب میشه‌

اگر بهزاد فقط بخاطر عذاب وجدان رفتارهاش یا احساس ترحم و .. داره با شما زندگی میکنه و از لحاظ شخصیتی با هم تفاوت دارید ، در طولانی مدت رابطه خوبی نخواهد بود .. 

موفق باشی 

قلمت خیلی خیلی عالی بود من هر روز منتظر بقیه نوشته هات بودم کاشکی آخرشو آنقدر خلاصه نمیکردی و زندگیت ...

ممنون از راهنماییت ولی مرگ و فقر رو هم تجربه کردم در این سه سالی که از زندگیم میگذره اما توی داستان ننوشتم باز هم از ترس شناخته شدن و واقعیت این هست که نگران شدم چون بچه دار نمیشم و بیشتر سعی من بر اینه که اگر بیماری در من هست بتونم درمانش کنم و صرفا برای بچه سراغ دکتر نرفتم.ممنون از حسن توجهتون و میتونم بگم توجه شما یکی از دلایل نوشتنم بود ❤

ممنون از راهنماییت ولی مرگ و فقر رو هم تجربه کردم در این سه سالی که از زندگیم میگذره اما توی داستان ...

بنظر من تو لیاقت عشق رو داری ، تجربه با مهرداد رو تقریبا همه ماها داریم ، عشقی که بهش نرسیدیم یا بهمون خیانت شده 

اما در مورد بهزاد خیلی بیشتر باید فکر کنی و خودت رو در زندگی نبازی 

تا شقایق هست زندگی باید کرد 

بنظر من تو لیاقت عشق رو داری ، تجربه با مهرداد رو تقریبا همه ماها داریم ، عشقی که بهش نرسیدیم یا بهم ...

بله خودم هم خیلی وقتها به جدا شدن فکر میکنم ولی متاسفانه توانش رو ندارم امیدوارم روزی بتونم بی دردسر این کار رو انجام بدم

بله خودم هم خیلی وقتها به جدا شدن فکر میکنم ولی متاسفانه توانش رو ندارم امیدوارم روزی بتونم بی دردسر ...

عزیزم هر کاری زمانش که فرا برسه ، خداوند قدرتش رو هم به آدم میده 

ما باید به توانایی هامون ایمان داشته باشیم 

 دلم برای خودت و نوشته های زیبات تنگ میشه 

بنظر خودت چه درسی از زندگیت میشه گرفت ؟ 

اگر برگردی به اول ارتباطت با مهرداد چه کارهایی رو میکنی یا نمیکنی ؟ 

اگر دوست داشتی جواب بده ، اصلا مجبور به جواب دادن نیستی 

دلم برای خودت و نوشته های زیبات تنگ میشه  بنظر خودت چه درسی از زندگیت میشه گرفت ؟  ...

اگر برگردم شاید ملاکهامو تغییر بدم. انقدر بخاطر عشق به هر چیزی راضی نمیشم

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687