سلام اول از همه به تاریخ عضویتم کاری نداشته باشین.داشتم منفجر میشدم که نمیتونم دردمو به کسی بگم
من و همسرم داشتیم آماده میشدیم بریم مهمونی یهو از طرف بابام برام پیام اومد مهمونی دارین کنسل کنین جایی هستین هم بر گردین پاشین بیاین خونمون اگر نیومدین پاتونو دیگه اینجا نذارین.با وحشت که شاید اتفاق بدی افتاده زنگ زدم مامانم گفتم چیشده؟؟؟ گفت قضیه سر پولایی هست که بابات گرفته از شوهرت(( وقتی من و همسرم بهم محرم شدیم (موقت برای اشنایی) همون موقع بابام خرد خرد در حد ۳،۴ تومن ازش قرض میگرفت و یهو جمع شد این مبلغ به ۱۵ رسید. به همسرمم سپرد به خانوادم نگو چیز مردونه ای هست. من بصورت کاملا اتفاقی شک کردم که پولای همسرم هر چند وقت کم میشه.چون بابام سابقه کار یواشکی داشت خودم ته و توهشو درآوردم. توضیحش زیاده فقط بگم فهمیدم جریانو به مادرمم گفتم. چون بابام خیلی وقتا بدون گفتن به ما پولای میلیونی گرفته معلومم نیست کجا خرج میکنه پول مردمم پس نمیده زنگ میزنن خونه به ما و مادرم استرس وارد میشه. سوالم میپرسیم داد و بیداد و کتک کاری میشه))
ادامه...