سلام دوستان من دیشب خواستگاری برام اومد و باهم صحبت کردیم ولی امروز تماس نگرفتن به خاطر همین منم احساس بلاتکلیفی میکنم میگم حداقل اگر نخواستن چرا ی زنگ نزدن مثلا به ی بهانه ای بگن ما خوشمون نیامد که خداقل طرف مقابل تکلیفش رو بفهمه
معیار هاش بهم میخورد و مهرش ب دلم افتاد ولی چون فامیل هستیم حدافل باید ی زنگ میزدن
چند روز دیگه زنگ میزنن
سخنی با خانم جلسه ای های سایت همونایی که صیغه رو حق قانونی مرد میدونن همونا که تا یکی نظری میده که مزاجشون خوش نمیاد طرفو میبندن به توپ و صدتا آیه و حدیث می بافن به هم و تحویل کاربرا میدن . خانم جون اره با خودتم تو نمیتونی به کسی بگی که نظر نده و نظرشو برای خودش نگه داره چون اینجا برای تبادل نظره نه تحمیل نظر . اگه ادعات میشه که با سوادی لطفا اگه یکمم چشاتو باز کنی و کلتو از تو کتابای چرتت دربیاری و جامهه رو نگاه کنی بصیرت داشته باشی که افراد دور ورتم خوب ببینی و اگه گوشاتم خوب وا کنی . اینو خوب میفهمی که . همه قرار نیست مثل تو فکر کنن. اون آیه و حدیثاتم نگه دار واس خودت روزی سه بار از روشون مینویسی فهمیدی؟مشق شب 😑 امشبت هرجمله سه بار ۱_ باشعور باشیم ۲ _حرفای دیگران را طور دیگری بازگو نکنیم ۳_ توهین نکنیم زیرا به مادر خود توهین کرده ایم چون او مارا تربیت کرده است ۴_ زمین شدیدا گرده . افتاد؟؟؟؟😁
اولش مادرش اومدو مادربزرگش بعد که پسندیدن ی جلسه دیگه هم اومد برای صحبت با پسره که دیشب بود چون فامیل هستیم من از مادربزرگه شنیدم که گفت فردا خبرش رو میدیم
شما بنا رو بزار براینکه نمیشه و زندگیت و بکن تا تو ذوقت نخوره
(متاسفانه) امروزه در حوزه علمیه، دروس اخلاقیِ عملی و سیروسلوک الی الله و عرفانِ شهودی،بطورکلی ترک شده است. (درحالیکه) آنچه (در حوزه) باید مهم باشد تربیت طلاب به تزکیه وتهذیبِ اخلاقِ عملی وعرفان شهودی است که ماراآشنابحقیقت اسلام میکندوانسانیت رابمامینمایاند.دورانی ک حقیر،نجف تحصیل میکردم نه تنها این دروس طالب نداشت بلکه منع میشد.درس اخلاق نبود،تفسیر وبیان معارف نبود،مطرود وممنوع بود،فقط جمال الدین گلپایگانی بودوبس،اوهم وقتی به نماز می آمدعبا برسرمیکشیدوازعارف بودن اوکسی خبرنداشت وگرنه اوراازنجف بیرون میکردند.بعضی از کتابفروشها که خرید و فروش کتب فلسفه را به نظر برخی مراجع حرام میدانستند کتابِ اسفارملاصدرا رابا انبر برمیداشتند تا دستشان نجس نشود! خدامیدانددرمدت اقامت درنجف،مورداصابت چه تهمتها بودیم و تحمل چه مشکلاتی نمودیم و باچه مرارتها و تلخیهای حقیقی روبرو بودیم.امید میرفت بعدانقلاب درحوزه برای تدریس اخلاقِ عملی ومعارفِ شهودی تاسیساتی نوین برپاشود آنهم نشد! بعدانقلاب، حقیر کتاب لب الباب درسیروسلوک رانوشتم(باموضوع عرفان وسیروسلوک). روزی ازحوزه آمدندوگفتندشما۲کتاب دیگربنویسیدیکی مختصرترازلب اللباب ویکی مشروحتروعمیقتر،تابرای طلاب تدریس شود، گفتم منعی نیست ولی خواندن این کتابهاتااندازه ای مفیداست ن بتمام معنا؛ آنچه جان حوزه هارا زنده میکندوروح اسلام رازنده مینمایدتدریس حکمتِ عملی وتربیت طلاب به عرفان شهودی است ک بنیاداولیه نفوس راتغییر میدهد وآنان رابه طهارت واقعی وحقیقی میکشاندواگرحوزه اینطورشود حاکمانی تربیت میشوندکه مثل دستپروردگان حقیقی رسول و حواریینِ امیرالمومنین علیهم السلام میشوندوقادرندباطهارت ونفس زکیه تاثیر بسیارعمیق درمردم کشورودنیا بگذارندوبه اسلام واقعی سوق دهند.پس ازمدتی جواب آمد که اخلاق وعرفان عملی مرز ندارد ک دسته بندی و تدریس شود!امااین جواب کامل نیس زیراهمانطورکه فقه و اصول و عربی مرزدارد،عرفانِ عملی واخلاقِ شهودی هم مرزداردوبایددنبال اهل خبره ش رفت وبدین بهانه حوزه راازین علوم خطیره ک حکم اساس وبنیان را دارندتهی وخالی نگذاشت.باذکراین مطالب علت اختفای علامه طباطباییهاووگلپایگانیهامشهودمیشودحتی بعدِانقلاب...(بخشی از کتاب روح مجرد اثرعلامه طهرانی رحمه الله)