خیانت

درست حرف بزن زنیکه خودت هسی ادب داشته باش 

عزیزم من تو محیطی زندگی میکنم که همه همدیگرو میشناسن کسی نمیتونه در مورد زندگیش دروغ بگه و من تو دوتا دادگاه اخریش که مجبور بودیم بریم شهر اصلی باهاش رفتم 

من یه لحظه اومدم یه موضوعی رو خوندم تو این سایت و خوشم اومد که انقد قشنگ با هم درد و دل میکنین و تصمیم گرفتم عضو شم گفتم شاید اینجا نشناخته ادم بتونه با هم درد و دل کنه فکر نمیکردم ادمایی هستن که انقد زود قضاوت میکنن 

متاسفم برا همتون که اینجوری بد دهنی و پرخواشگری میکنین و قضاوت بیجا اون زنه نه ادم خوبی بود نه قدر زندگیشو گاهی دونست نه فهمید که چیکار کنه و از روز اول اشناییشون تموم کاراشو با دعا و ثنا انجام داد حتی یک بار برا یه مشکل اقوام شوهرشک برده بود پیش یه درویش که اون درویشه گفته بود این خانم میاد پیش من دعا نویسی یاد بگیره تو مدت قهر با شوهرش با دوست پسرای خواهرش مسافرت هرجا که فکر کنین رفته بود و تو اون مدت حتی به شوهرش ادرس نداده بود که کجا هس و وقتی شوهرش میخواسته بچه هاشو ببینه گفته بوده هر وقت نامه دادگاه اوکی شد بیا ببینشون و هفته اول که قهر کرده بوده و رفته بوده چون تموم حسابای مغازه مرده به نام زنه بوده تموم حسابای شوهرشو خالی کرده بوده به فکر این بوده که میتونه خیلی پول از شوهرش بگیره و بره پی خوشگذرونی خودش و شوهرش وکیل خوب میزاره رو پرونده و مهریشو قسط بندی میکنن و بعد اون پشیمون میشه و الان برگشته در ضمن بگم که خانواده زنه هیچی نداشتن و تموم هزینه هاشون با شوهر این بوده تو این ۵ سال و دو سال اخر هیچ رابطه زناشویی با هم نداشتن واز همه بدتر اینکه از مغازه شوهرش با کمک برادرش که کارمند مغازه شوهرش بوده دزدی میکردن با تموم این وجود دو باربخشیدنش و برگردوندش اما باز بخاطر اینکه پول بگیره رفت اما الانبا دعا برگشته وهمه میگن میخواد تا براش خونه بخره و ماشین بعد بره راستی برا طلاق توافقی گفت یه خونه بهم. بده و برا حضانت بچه هات هر کدوم ۱۰۰ میلیون میگیرم و حضانت بهت میدم 

میدونم خودم برا همین اومدم اینجا نظر خواستم همین یهویی همه خانوما انگار من یه اشغال هسم ریختن سرم و توهین کردن بهم 

تو مدتی که دادگاه میرفتن ومیومدن حتی خانواده زنه یک بار زنگ نزدن به خانواده مرده بگن چی شده چرا میخوان طلاق بگیرن فقط یک بار برادر بزرگش زنگ زد اونم گفت زودتر سر یه مبلغ توافق کنین تا خواهرم زودتر به زندگیش برسه 

من اینارو توضیح دادم که بگم من زندگی کسی رو خراب نکردم زندگیشون خراب شده بود 

اتفاقا تمام کسایی که از دور و برمون هستن و میدونن موضوع رو این حرف شمارو زدن 

میدونی از چی دارم میسوزم که هیچ وقت برا کسی بدی نخواستم و بدی نکردم این موضوع هم تموم شده و مراحل اخرش بود که من اومدم اما یکی از دوستای زنه که باهاش همه جا میره و میاد به یه نفر گفته بود انگار دلش برا من سوخته بود میخواست به گوش من برسه تا بتونم زودتر یه کاری کنم گفته بود رفته پیش یه سید یهودی برا فلانی طلسم سیاهی گرفته رو کفنی نوشته براش خاک کرده تو قبر یه زنی از هم خون خودش که بعد فهمیدم خاک کرده بالا سر قبر دختر عموش من این چیزارو بلد نیستم فقط بهم گفتن قران زیاد بخون چون دعای مسلمون نیس ۴۰ روز بیشتر دووم نمیاره و رفع میشه اما یه فال قهوه گرفتم بهم گفت سیاهی دور سرت و روزگارت داره میچرخه گفت کل فالت سیاهی هس هیچی نمیتونم بگم