بچه ها من ادم خیلی شادی بودم خیلی در عرض سه ماه کلی بلا سرم اومد نمیدونم بعضی ها میگن دعا و طلسم برات گرفتن دوستام بی معرفتی و نامردی کردن،جاری م باهام خیلی بد شد من دوسش داشتم اما سر یه جریان الکی برام دردسر درست کرد،دوتا از برادر شوهرام باهام بد شدن دوستای همسرم با من بد شون انگار همه چی مقصر من شناخته شدم بچه ها من حتما خیلی بدم که اینجوریه مامان بزرگمو خیلی دوست داشتم چهار ماه دیگه سالگردشه همیشه میشینم تو خونه گریه میکنم توی اتاق تاریک پسرمم فقط تلویزیون نگاه میکنه با شوهرم همش سر چیزای الکی دعوا داریم دیروز قرص خوردم اما اون اومد نجاتم داد حس میکنم بدترین ادم دنیام 😔مامانم میگه تو بیش از حد ساده ایی زود اعتماد میکنی خیلی دلم شکسته چکار کنم؟
برو پیش روانشناس خوب
مامانت راست میگه...در ضمن بنظرم آدم بهتره بعد ازدواج روابطشو با دوستاش کم کنه...جاری هم که جزو آدم حساب نمیشه...با شوهرتم بحث نکن....ذهنتو باچیزای مثبت درگیر کن تا اونارو جذب کنی هی منفی تراشی کنی زندگیت جهنم میشه...
شوهرم خیلی رفیق بازه بیشتر دعوا هامون سر همینه هرچی هم میگم میگه شریکامن مجبورم باید باهاشون برم دنبال کار و بارم میره هم میدونم زحمت میکشه اما بیشتر وقتش با اوناست انگار من نیستم
من نمیتونم ببینم کسی از دستم ناراحته هر روز خودخوری میکنم نمیتونم ببینم کسی اینجوریه باهام خیلی دلم شکسته دوست عزیز 😭😭😭
درمورد کارای شوهرت نظری ندارم چون نمیشناسم اما در مورد خودت میتونم بگم مگه شما مسئول شادی و غم دیگرونی....شما با نیت قلبی دل کسیو نشکن نمیخواد بفکر این باشی همه رو راضی نگه داری....شما که خدا نیستی!بشین زندگیتو بکن...مگه بقیه از ناراحتی شما ناراحت میشن؟! به والله که اینجوری نیس....
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
