باصدای انفجار منو دخترم همزمان جیغ بنفشی کشیدیم
رفتم تو آشپزخونه ببینم چی شده... 😨
هرچی نگاه میکردم انگار کورشده بودم هیچ جارو نمیدیدم فقط دیدم زیرگاز روشنه ولی هیچی روش نیست یهو یادم افتاد خاک بسرم دوتا تخم مرغ گذاشته بودم روی گاز 😐😕
فک کنم یساعتی میشد روی گاز گذاشتم ده دیقه بجوشه اومدم تو اتاق دراز بکشم ودودیقه بیام نی نی سایت😕کلن یادم رفته بودیکساعت شده بود رو گازچیزی گذاشتم بچه ها انقد جوشیده بودکه آبش تبخیرشده بود هیچ تخم مرغها صد تیکه شده ومثل ترکش رودرودیوار وسقف آشپزخونه ...وهمه جا بوی گند تخم مرغ میاد😷😷قابلمه هم که لعابی بود کلن کفش نابودشده وپرت شده بود اونطرف آشپزخونه😕😲😨شانس آوردم اون لحظه دخترم تو آشپزخونه نبود حالا من موندم ویه آشپزخونه بوگندو 😕😕😩😟😞