بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من کارشوهرم جوریه که نمیتونه بیاد ،بیشتر من تنهایی میرم یه راست میرم خونه خودمون بعدش میرم خونه اونا
یعنی تنهایی خونه پدرشوهرتم میری؟
ماها ک بریم هرروز ی وعده میریم اینور ی وعده اونور
البته من وادارش میکنم بیشتر خونه مامانم اینا باشیم
ولی اگه تنها برم شهرمون اصلا خونه اونا نمیرم
فقط خونه مامانم
مردِ من چشمهایش لبریز از آرامش است...وقتی کنارم قدم میزند از هیچ چیز و هیچ کس ترسی ندارم...او معنای تمام و کمال واژهی امنیت است...قول هایش قول است...تهِ چشمانش پاکی موج میزند...برای عاشقانه هایم مجنون است و برای بچگی کردن هایم پدر ...مردِ من مــــرد است و محکم...آنقدر محکم ک میتوانم با خیال راحت کنارش همان دختربچهی ساده باشم
اره مجبورم وگرنه نمیرفتم ،اون دفعه به شوهرم گله میکرد که چرا زنت یه راست نمیاد خونه ما آخه آدم حسابی ...
اصلانرو وقتی شوهرت نیس بنظر من
واقعا دلیل نداره
من حتی تلفنو وقتی زنگ میزنن جواب نمیدم
مگه اینکه شوهرم نباشه یا کاری داشته باشن
اونا هم دیگه میدونن سر ساعت خاص زنگ میزنن
مردِ من چشمهایش لبریز از آرامش است...وقتی کنارم قدم میزند از هیچ چیز و هیچ کس ترسی ندارم...او معنای تمام و کمال واژهی امنیت است...قول هایش قول است...تهِ چشمانش پاکی موج میزند...برای عاشقانه هایم مجنون است و برای بچگی کردن هایم پدر ...مردِ من مــــرد است و محکم...آنقدر محکم ک میتوانم با خیال راحت کنارش همان دختربچهی ساده باشم