دلم میخاد شوهرم ترک کنه مریضیش خوب بشه اوضاع مالیمون خوب بشه از این خونه بریم .
خونه مادرشوهرم بودیم خاهرشوهرم داشت تو اشپزخونه درمورد داروهای شوهرم سوال میپرسید و روند بیماریش
اون یکی خاهرشوهرم اومده میگه به ابجیش الان وقته این حرفا نیست ول کن همه بیرون نشستن .انقدر حالم گرفته شد اومدم تو خونه نشستم دارم گریه میکنم .
خدایا منو ببخش بابت اشتباها و گناهایی که انجام دادم و باعث شده همه دراتو به رو ببندی 😢😢😢😢
هر چی فکر میکنم نمیدونم چه گناه بزرگی کردم 😢😢