من رفتم مجلسی زیارت عاشورا صاحبخانه توی یه ظرفی مهرهای خیلی کوچیک پخش میکردن واسه سجده منم فکر کردم حلواست😁گذاشتم دهنم بعد فهمیدم که ای بابا مهره سریع از دهنم در اوردم😁😁😁
در تماشای تو قانع نشوم من به دو چشم گو همه چشم جهان رو به سرم بشتابید .....
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
منم از کسی شنیدم که میگفت شوهرش رفته بوده حمام.. بعد پدر زن و مادر زنش اومدن خونشون بعد اقاهه نمیدونسته خواسته با زنش شوخی کنه از حمام در میاد میپره وسط حال لای حوله رو باز میکنه میگه گودااااااا...بعد میبینه مهمون نشسته.... بعد چند وقت پدر زنش یه جای دیگه میبینش میزنه پشتش میگه چطوری بروسلی😜😜😜