2733
2734

استارتر عزیز من پنج شش صفحه اول رو خوندم

شما قبل عقد و حتی خواستگاری و حتی روز اول که اومده خونتون و حتی خواستگاری کرددن مسخره اش و همه اینا مادر همسر فعلیتون رو حساااااابی شناخته بودی و دیده بودی چه اعجوبه ای هست که از هیچ بی احترامی و توهینی بهت دریغ نکرده با همه اینها باز با این خانواده وصلت کردی؟؟؟

همه اینا که اینجا از مادرشوهر کفری هستن تا قبل عقد روی اصلی رو ندیده بودن.تو دیدی و رفتی دیگه چرا ناراحتی؟!

من الان به اینکه مادرشوهرت چقدر بده فکر نمیکنم به اینکه تو واقعا با اینهمه توهین و بی احترامی هر قدرم که دوست پسرتو دوست داشتی چطوری خودت رو راضی کردی به این ازدواج فکر میکنم؟؟تو برام عجیبتری تا مادرشوهر بی نزاکتت:/

سقراط میگه:وقتی دیدید سایه انسان های کوچک در حال بلند شدن است... بدانید آفتاب سرزمین شما در حال غروب کردن است.

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
دقیقا

منم خانواده شوهرم خیلی برام مهم بود .یک سال اول مادر شوهرم خودشو کنترل کرد چون عروس قلبش تو دوران نامزدی جدا شده بود و علتشو نگفتن. بعد از یک سال چهره واقعیشو نشون داد و من آنقدر بهم فشار اومد که افسردگی گرفتم.مادر شوهرت از اول بد باشه تکلیف خودتو میدونی .ولی اینکه خودشو نشون نده و بزاره کار از کار بگذره خیلی ادمو بیشتر داعون میکنه

همه جور آدم پیدامیشه اما خداروشکر مادرشوهره من مهربونه و اولین بار که منو دید اینقدر قشنگ بامن صحبت ...

آخه تو این تاپیک جای این حرفه؟؟

سن، مشکل عشق نیست. زمان نمی تواند بلور اصل را کدر کند مگر آنکه تو، پیوسته برق انداختن آن را از یاد برده باشی (نادر ابراهیمی- یک عاشقانه ی آرام)
2740
یکی از کارای سطحی مادرشوهرمو بگم هنگ کنی؟ 6روز بعداز عقدم، ساعت 8 صبح اومد طبقه بالای خونشون که من ...

فقط خدا لعنتش کنه

منظورشو ازون ک گفته هرچی اون داره منم دارم نفهمیدم همش میخوام فکرای خوب کنم نمیشه😅😅😅😅

پدر،بی تکرارم!جاودانه بمان برایم😍😘
یکی از کارای سطحی مادرشوهرمو بگم هنگ کنی؟ 6روز بعداز عقدم، ساعت 8 صبح اومد طبقه بالای خونشون که من ...

شمابااین کارهاش بازمیرفتی خونه مادرشوهرت همون رفتاراولی راکه دیدی نبایدپات رامیذاشتی خونشون

اینا ک چیزی نیس من شوهر اولمو خودم تو سن ۱۸ سالگی انتخاب کردم و خیلی خودمو بی ارزش کردم دقیقااااا ۳ ماه مادرشوهرم ب بهونه ساخت خونه وسط من و شوهرم خابید جاشو مینداختم کنار میومد وسط ما دوتا میگف من مادرشم تو زنشی زن پیدا میشه مادر دیگه نیست🙄🙄🙄🙄 منم چون خودم انتخاب کرده بودم اصلااا ب خانوادم خیلی چیزارو نمیگفتم اون فقط ی نمونه کارش بود 

پسرشو میبرد پایین بهش غذا میداد من گرسنه میموندم خونه(شوهرم بیکار بود)بقران خندتون میگیره اگه بگم شوهرم اگه چیزی میخرید باید با قایم باشک بازی از پنجره سبدو با نخ میبستم میفرستادم اون خریدو میزاشت توش میکشیدم بالا دره راه پله رو باز میزاشت مینشست روبروش.یبار وسط دعوای من و شوهرم دوید بالا بهم گفت جنده😪😪😪😪😪۷ سال جوانیمو سوزوند اخرم طلاق گرفتم جالب اینجاس الان هرجا میشینه میگه سما خوب بود پسر من بد بود یعنی کلااا  تقصیرو از سر خودش باز کرده.خدارو شکر این مادرشوهرم بد نیس ولی اگه مادر شوهر نعوذبالله دختر خودشم برا پسرش بگیره باز کرم خودشو میریزه.

پدر،بی تکرارم!جاودانه بمان برایم😍😘
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز