2737
2734
یکی لز کارای سطحی مادرشوهرمو بگم هنگ کنی؟ 6روز بعداز عقدم، ساعت 8 صبح اومد طبقه بالای خونشون که من ...

خاک تو سرش زنیکه روانیه دیوانه الاغ 

شوهرت ازت دفاع نمیکنه؟


آرامش
به خدا از خدامه نيان كلا قطع رابطه كنم تموم بشه بره راحت شم ميدوني خوبيش اينه شوهرم اونارو شناخته&nb ...

کاش منم مثل توفک میکردم اخه دست برنمیدارن که.چن روزپیش خواهرش زنگیده براقبولی پسرش پروپرودعوت کرده شام.سراون باشوهرم بحثمون شدحالافرداپس فرداعیده بازیه برنامه جدید.تمومی نداره کهههههه

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

اسی کجا رفتی پ😑

اما تو "هیچ" بودی و دیدم هنوز هم در سینه "هیچ" نیست به جز آرزوی تو🙂♡                                    ‌‌‌‌ ■قد۱۷۰ ●وزن اولیه ۸۷ ○هدف اول《۷۷》 ●هدف دوم《۶۷》 ♡هدف نهایی 《۶۰》                             ینی میشه یه روزی ببرم همه لباسامو تنگ کنم😭🤕😕
2731
یکی لز کارای سطحی مادرشوهرمو بگم هنگ کنی؟ 6روز بعداز عقدم، ساعت 8 صبح اومد طبقه بالای خونشون که من ...

خوشبختیت با پسرت مهمه گور باباش از زندگیت حذفش کن 

متنفـرم از آدم های که همیشه در حال نظـر دادن هستـن حتی بدون اینکه نظـرشون رو پرسیده باشـی تو تمـام مسائل شخصـی آدم سـرک میکشـن و تـِز میدن هر کـس سلیقـه خاص خـودش رو داره اگه از نظر شمـا زشتـه سلیقه و نظرتون رو برای خودتون نگهدارین متنفـرم از آدم های که از خصـوصی ترین مسائل زندگی آدم سوال میپرسـن متنفـرم از آدم های بدذات که اگه به نفعشون باشـی بهت خوبـی میکنن و اگه براشون نفع نداشته باشـی بدترین بدی هارو در حقت میکنن و اگه باهاشون مثل خودشون رفتار کنی تازه ناراحت هم میشن ولی من این رو تو زندگیم یاد گرفتم با هرکس اندازه لیاقتش رفتار میکنم من کینه ای نیستـم اما آلزایمر هم ندارم حتی کوچیکترین حـرف ها توی ذهنم مونده اگه لطفی در حق این مدل آدم ها بکنم معنیش این نیست بخشیدم یا فراموش کـردم از ته قلبم از وجودشون متنفـرم فقط شاید اون لحظه مجبور بودم لطفی کنم خیلی وقتا در جواب این همه فضولی و سوال فقط لبخند میزنم و تو ذهنم فکر میکنم آیا این چیزها به تو ربطی داره ...
یکی از کارای سطحی مادرشوهرمو بگم هنگ کنی؟ 6روز بعداز عقدم، ساعت 8 صبح اومد طبقه بالای خونشون که من ...

وا مریض روحی روانیه مادرشوهرت

میشه یه صلوات برای تو دلیم بفرستی ممنون❤️❤️❤️بجای آنکه بی صبرانه در انتظار نه ماه بارداری بمانی ، هر لحظه از این دوران را ببلع ! چرا که شانس این را داشته ای که بهترین موجود جهان را در وجودت پرورش دهی و معجزه خداوند را به نمایش گذاری...❤️❤️❤️
الان من همسرم پشتش رو کرده خوابیده. هر شب شب خیر میگفت. تازه من ازش دلخورم. الان من چکار کنم؟ منم بی ...

بله 

یه بار گفتم آدم گرسنه سنگ و هم میخوره 

بعضی وقتا دوری زن غوغا میکنه 

بهتر خودتون و توی اجتماع بیشتر ببرید 

یه بار گفته بودم مخصوصا کلاس هایی مثل کلاس زبان روی روان آقایون اثر حسادت زیادی می ذاره ترس از اموزش دیدن خانم ها باعث میشه فک کنن وای طرف علمش بالاتر میره من کم میارم نکنه دیگه مثل سابق نباشه واسه همین سعی میکنه در بهتر شدن

آقایون برعکس چیزی ک فکرشو میکنید اعتماد ب نفس پایین دارن 

هرکس ادعاشم بیشتر بود اعتمادبه نفسش پایین تر 

امتحان کنید

آقا هستم🕵️‍♂️
2740
کاش منم مثل توفک میکردم اخه دست برنمیدارن که.چن روزپیش خواهرش زنگیده براقبولی پسرش پروپرودعوت کرده ش ...

نه ببين با شوهرم اتمام حجت كردم گفتم اونا به جيگر گوشه من احترام نذاشتن منم ديگه نميذارم عيد شد تولد شد هرچي شد رو من حساب نكنن

عزیزممم...چ سخته !شوهرت خوبه؟هواتو داره؟

خوبه عزیزم ولی چه فایده من صبرم تموم میشد و کارمون به دعوا میکشید و رابطمون خراب شد.. چون هیچ خاطره خوشی از دوران عقدم یا کلا دوران متأهلی ندارم.. همش غم و غصه و ناراحتی.. خب رابطه خراب میشه دیگه.

💙 دلیل نفسام 💙 پسرام 💙 دارم میرسم به آرزوهام کم کم💙

چند روز بعدش تاریخ عقدمونو گذاشتیم برای جمعه چون داداشام سر کار بودن و مرخصی نداشتن فقط میتونستن جمعه بیان..زنگ زد محضر عقدو کنسل کرد گذاشتش برای 5شنبه بیچاره داداشام که مجبور شدن به زور بیان و حاضر بشن برای عقدم..بعدم زنگ زد سفره عقد که سفارش داده بودم رو کنسل کرد گفت خونه برادرم جا نداره سفره بندازیم گفتم خونه خودمون جشن عقد رو میگیریم گفت نه ما مهمانامون زیاده و خونه ما کوچیکه..خلاصه روز عقد بعد از بله گفتنم اومد در گوشم گفت الان دیگه عروسم شدی الان دیگه باید احترام بذاری تا احترام ببینی..من از اون روز اول دارم اجترام میذارم ولی متاسفانه احترامی ندیدم..بعد از محضر  رفتیم خونه برادرش برای جشن سفره رو که کنسل کرده بود نه کیکی گذاشت سفارش بدیم گفت مگه تولده..هیچ تزئینی هم که نکرده بودن..دوستامم اومده بودن راهشون نداده بود تو خونه گفته بود فقط فامیل باید بیاد آخر جشن دیگه مامانم گفت لباس بپوش که بریم خونه به مامانم گفت شما برید بعد شوهرش میارش خونه مامانم مفت باباش اجازه نمیده برگشت به مامانم گفت اینا انقدر جاها باهم رفتن انقدر کارا باهم کردن تو کجای کاری..اشکم داشت میریخت گفتم مامان بریم ..موقع جشن هم خاله شوهرم کلی حرف بار خواهرم کرده بود که از داماد فیلم نگیر من به بچه خواهرم حساسم..اون شب پرخاطره ای که مادرشوهر برام رقم زد تموم شد و تو این مدت عقد تا عروسی بازم هروز زنگ میزد و دری وری میگفت که باید بیای اینجا و خانواده من نمیذاشتن برم فقط شوهرم میومد سر میزد هربار میومد این باهاش دعوا میکرد چرا انقدر میری خونه زنت کلا ماهی یبار میومد و این با ماهی یبار مشگل داشت

قدر همديگه رو بدونين،زير خاک آنتن نميده...‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌!
بله  یه بار گفتم آدم گرسنه سنگ و هم میخوره  بعضی وقتا دوری زن غوغا میکنه  بهتر خود ...

آخه من دوتا بچه تو پا دارم ک ببخشید تا دستشویی هم نميتونم راحت برم. گریه میکنن و همه جا دنبالم و شیر خوره. 

اصلا نمیتونم هیچ جا برم. با این تفاسیر بگید. 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز