مامان بزرگم و (مامان بابام)
و دایی و زنش و دوتا پسراش که فوق العاده شیطون و اذیت میکنن
یک هفته است خونمونن
مامانم از صبح تا ساعت ۴ دره مغازه است
من همش صبحانه و ناهار و شام آماده میکنم
خسته شدم
وقت نمیکنم درس بخونم😢
بچه هاش همش تو اتاقمن کتاب ها م و برمیدارن
جرات نمیکنم چیزی بگم از بس زندایم و مامانم سلیطه ان
دعایی چیزی نیست بخونم برن😭
خسته شدم به خدا