چون خونه ما امنه، خونه های دولتیه و چندتا نگهبان داره و دوربین
چون خودش هرقدر تنها بمونه عیبی نداره
چون میدونم شک داره بهم و فکرش بیماره، بخاطر این نمیخاد تنهاباشم که هرکار خاستم نکنم. علاقه داشت تاحالا ثابت کرده بود نه که صدهابار آزارم بده، بعدم انگار نه انگار، بره پی کارش
و میشه یکبار کاملاواضح و مشخص بگی عیب و مریضی شوهرت چی بوده؟
خانواده ش چه مشکلی داشتن که از نظر شما در حد مستخدم پدرتون بودن؟
شما چه خصوصیات اخلاقی و ظاهری و توانایی های متمایز و منحصر به فردی نسبت به سایر دخترا داشتین که همش میگین من از سرشون زیاد بودم؟
چشم رو مسائل مادی پوشوندین؟
دیگه بنده خدا الان با سه تا خونه و... دیگه باید چکار کنه؟؟
شما با این خصوصیات خیلی خیلی برترتون خب قطعا باید خواستگارای خیلی بهتری می داشتین چرا به اونا جواب مثبت ندادین و به یه آدم مریض یه وری که پدر و مادرش در حد مستخدم باباتون هستن جواب مثبت دادین؟؟ قطعا عاشقانه که نبوده چون قبلا گفتین پدرم خواست خب پدرتون چرا باید با این شرایط افتضاح این خانواده نظر مثبتش رو اونا باشه؟؟
اگه خوب بودی اس نمیزدی بگی خوب بودنو از من یاد بگیر اینجوری ارزش کار خودتو اوردی پایین. بعدم چقد تو کار گله کردنی عزیزم ول کن دیگه شوهرت یه سری اخلاقا داره شمام یه سری اخلاقا اگه میتونید جدا شید اگه نمیتونید باهم کنار بیاید. وقتی شوهرت از راه میاد باید بلند شی فارغ از برخورد اون بری دست بدی باهاش روبوسی کنی اسپندی دود میکردی آغوش بازی نه اینکه از رو زمین بلند نشی.
مهری جان همیشه مقاومت می کنی
ما حتی پای صحبتهای شوهرت هم ننشستیم که تازه ماجرا رو از زبون اون بشنویم و درد و دلای اونو
با این حال قضایا رو خودت تعریف می کنی از دریچه دید خودت باز متاسفانه در بسیاری از مواردی که تعریف می کنی آدم بی طرفانه که فکر می کنه مقصر اصلیش خودتی و متاسفانه متاسفانه هرگز حتی یک درصد احتمال تقصیر خودت رو نمیدی و در رابطه با شوهرت همیشه خودت رو مبرا و برتر می دونی
اگر ازش جدا میشدی به نفعش بود احتمالا
ولی حالا که به خاطر شرایط خودت نمیخوای ازش جدا بشی
فکر کن اون بیچاره هم بنده خداست اینقدر رو کوچکترین عیوبش زوم نکن خدا ستار العیوبه تو زندگی گذشت حرف اول رو میزنه اگر قرار بود همه خانمها مثل شما ذره بین بذارن رو عیوب شوهراشون فکر کنم بیش از 99 درصد طلاق بود
ب این سوالا قبلا جواب دادم ، الان اعصابشو ندارم
بخصوص که هرچی من بگم، عده ای منتظرن و درکمین که نقاط مثبت منو بکوبن و عمومی جلوه بدن
و اگر نکته متفی ازشوهرمینا گفتم بازم منو بکوبن که وایییی دیدید فلان چیرو بد میدونه، یا خودبرتربینه و چه وچه
دیگه کشش رو ندارم .
خاستگار بهتر داشتم خودم پروندم. ضمن اینکه معضل اصلی مادرم بود که بقدری ساده و نابلد و باروابط عمومی پایین بود که نتونست وصلت منو با خانواده هاییکه هم تراز خودمون بودن جور کنه....نه سر زبونی، نه سیاستی....
کسانیکه هم جایگاه مابودن ، دختر پسراشونم باهم ازدواج کردن، یا دختراشونو به خانواده های وزیر و وکیل و امثالهم دادن...اما من ....تاوانه....هعی...
پدرم خیلیم راضی نبود، اما چون درمورد من که بچه اول بودم خیلی سختگیری و کنترل و اذیت داشت، من دیگه یکجایی خسته شدم و اعتماد کردم ب شوهرم و رفتم
کلا یه چیز دیگه ام میگم مهرپاکان من شمارو که نمیشناسم ولی تو هر تاپیکی پستات دیدم خیلییی خودتو خوبو با درکو فهم و دارای عرفان میبینی و دیگران رو برعکس مخصوصا خانواده شوهرت رو دائم داری گله میکنی صد بار به مادر شوهرت اس زدی و بابت پیش پا افتاده ترین کارای شوهرت گله کردی شوهرت رفت اخر نتونستی و اس زدی که اره اگه من بودم از دماغم در میاوردی. رفتی خونه مامان بزرگت خودتو خوب میدونی که نشستی پیشش ناراحت نشه بقیه داداشات رو فاقد انسانیت و از دست رفته دونستی و ناقص.بیخیال عزیزم اگه لایق زندگی بهتری بودی قطعا تو اون شرایط و اون مکان قرار میگرفتی پس انقد دیگران رو پایین نیار. تو خوبی آره اگه خوب بودی اس نمیزدی بگی اون حرفارو و وقتی میومد بلند میشدی میرفتی استقبال گرمی میکردی نمیخوام ناراحتت کنم عزیزم تو نی نی سایت نمیشه حرفات تحمل کرد پستات تحمل کرد چه برسه در عالم واقعیت. انقد عیب و ایراد از شوهرت نگیر یه کم خودتو تغییر بده. بازم ببخشید من شمارو دیدیم نه میشناسم پس غرضی درکار نیست.
توام اهميت نده ! وقتي رفته تورو تنها گذاشته نبايد انتظار رفتار گرم هم از تو داشته باشه ! چقدر بي اهميت هست به زندگيتون !!
من فک میکنم انقد گله کردی انقد فازت منفیه انقد میخوای دیگران بکوبونی و مقصر جلوه بدی که همه ازت فراری و خسته هستند حتی شوهرت. حتی تو ازدواج میگی معضل مادرم بود که ساده بود و همه بهت فشار اوردن تو خسته شدی و اوکی دادی یعنی همه مقصرن جز تو. انقد خودبرتر بین نباش عزیزم. نمیدونم تحصیلات بالا داری پولداری چیت برتره که منتظری همه چی خود به خود و با تغییر اطرافیان برات فراهم بشه.یه کم در نگرشت تغییر ایجاد کن اون هاله انرژی منفی و گله و غرغر کردن و شکایت از زمین و زمان از خودت دور کن. زندگیت دگرگون میشه.
عزیزم باعث این سری ۶۰درصدش خودتی هیچوقت مشکلات و ناراحتی هات و تو پیام نگو چون ممکنه طرفت بالحن خوبی نخونتش و خیلی دلخور شه ولی رودررو میتونی بایکم ناراحتی و مظلومیت حرفت و بزنی تازه دلشم برات میسوزه و متوجه اشتباهش میشه دوم اینکه تحت هیچ شرایطی شوهرت تنها نزار مخصوصا باخانواده شوهر هرجامیره باهاش برو ،شاید خانواده شوهرت از قصد اینجوری میکنن که تو پیش شوهرت نباشی و ازش دور شی اینجوری میکنن بینتون اختلاف بندازن ، یکی دوبار که بهت تیکه انداختن تو بالبخند جوابشون و بدی حرصشون و دربیاری دیگه خودشون و جمع میکنن من اینارو براساس تجربه خودم گفتم
دلم گرفت خیلی بده چطور تحمل میکنی
جالبه دارن میرن زیارت اونم با پای پیاده ولی هیچ کدوم از فرمایشات امام حسین رو رعایت نمیکنن و نمیدونن
هرکی از دور و برم میشناسم رفته کربلا تا حالا یک بار هم نماز نخونده ، با همه هم مثل سگ رفتار میکرده ، چه لزومی داره عذاب بکشن برن زیارت، اونجا جای ادمای پاک و مومن و خداشناسه
