من از خانوادش محبت و هدیه و زبون چربم بارها بیشتره
اماوقتی مثل حیوون رفتارمیکنه خیلی وقتا، واقعا کی میتونه این کارهارو بکنه که من بکنم
دوست عزیز شوهر نکبت من، آدم نمک ب حروم، قدرنشناس بی لیاقتیه که تهش فقط خون و نسبتای خونیش براش مهمه، خدای تبعیضه بین من و خانوادش، خدانشناس و ظالمه تو این قضایا، ادم نمیتونه از پشت این گوشی نشونتون بده که....
رابطه غریزی هم خودش عین خیالش نیس، هیچ حرکتی درباره اون قضیه نمیکنه.من چطور میتونم هم همه اون بدخلقی ها و تبعیضاشو تحمل کنم/ هم سردیا و بی احساسیا، هم کارای چندشش ، هم خودخواهیاش، گاه گدابازیاش
بعدم برم ازش آویزون شم و کلی انگیزه داشته باشم که اون لطف کنه، قدم رو چشم من بزاره و بیاد باهام رابطه کامل انجام بده؟!!
بیشتر ازین نه میتونم مایه بزارم، نه انگیزشو دارم نه کشش
همین الان پر ازنفرتم ازش، بعد یک هفته اومد، حیوون جفتشو ببینه محبت و لطفش بیشتره تااین. حتا بعذشم من خاسم حرف بزنیم همونطور عین ماهی مرده میخاس سرد و لال باشه.
عزیزم این بدبخت توسط طلسمی، اجنه ای چیزی اجیرشده که فقط منو جز بده و لجمو دراره، ازین کار لذت میبره. وگرنه مثلا خواهرش زنگ زد برای کاری که داشت قشنگ داشت بااون با محبت و گرما تعریف میکرد از سفرش....
خدا نگذره ازشون بااین تربیتشون. از گنداخلاقی و برای من عوضی و سگ محل بودن، لنگه نداره.
کاش دختر بامحبت و باگذشت و مهربون و عاطفی ای نبودم، عین خودش قسی القلب و سرد و سنگ بودم که انقد عذاب نمیکشیدم.
ب خودش و مادرشم گفتم که از امام حسین ع میخام حقمو بگیره ازتون فقط همین،
شماها هم هیچکدوم جای من نیستید که درک کنید واقعاچی میگم
تقصیر ندارید عزیزجان