ییلاق ما یکی از روستاهای وسط جاده هرازه
برای همین پدرم تقریبا از وضعیت رستوران ها و سوپرهای تو راهی خبر داشت
اصلا و ابدا اجازه نمیداد تو راه چیزی بخوریم یا بخریم
یعنی دریغ از یه چیپس😐 هر چی میگفتیم اینا دیگه بسته بندیه تاریخ مصرف داره میگفت نه اینا مونده ست😂
اونجا تو راه معمولا لواشک از میوه های محلی میفروشن، ازین تپلا، عمه امم خونش اونجا بود، میگفت من دیدم چه جوری درست میکنن، میوه های گندیده و خیلی کثیف😐 حالا عمه خدا بیامرزم خودش زیاد اهل رعایت بهداشت نبود، که میگفت اینا کثیفه دیگه ببین چی دیده بود😐