مایه بار رفتیم یه جای مثلا باکلاس ماست خیارمخصوص داشت کنارغذاسفارش دادیم آوردن اندازه قوطی کبریت بود یعنی کلا یه قاشق میشد
شنیدید کبابیا اکثرا گاوایی که مثلا تو راه میخواستن برن سلاخی زبونشون مونده بین دندوناشون مردن میبرن کباب میپزن از وقتی شنیدم نابود شدم و از کباب زده😥😷
نمیریم
فقط یه بار توی شهر بین راهمون رستوران رفتیم با چه تیپ زاقارتی از ماشین پیاده شدیم.
یکی از اقوام، میز بغلی بودن خانومه انگار از عروسی اومده بود😆
برعکس همه من خاطراتم از رستوران بین راهی خیلی خوبه
همیشه وقتی بین راه غذا خوردیم،راضی بودیم😅
یه جا کنار جاده آش دوغ بود خیلی دیگه هوس کردیم مجبوری یه کاسه خریدیم یه مگس گنده تو اولین قاشق بود ریختیم دور وقتی به مرده گفتیم خیلی ریلکس گفت هوای آزاده دیگه پیش میاد!
گوشت گاو که خوبه دعاکن گوشت خر والاغ و .. نباشه
مایه باررفتیم اتفاقا یه رستوران باکلاس بین راهیم نبود غذاموآوردن توش موبود دادم عوض کردن دوباره آوردن بازتوش مو بود
بچه ها بیاید بگید دیگه یه کم سرگرم بشیم خنده دارم بگیدخب
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
38 ثانیه پیش
38 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
