گفتن نی نی مون حالش خوبه شیرشم میخوره یهو زنگ زدن گفتن امیدی به زنده موندنش نداشته باشید گفتن بیاید لیمارستان مادرش خون بده الان همه دارن گریه میکنن چرا بعد از این همه ۱۰ سال اونم پسر که آرزوی بابام بود اینقدر خرج کردیم کلی انتظارش کردیم چه کارا براش نکردیم چرا دل مامانم شکست چرا باهامون اینکارو کرد قرار بود پنج شنبه بریم براش سیسمونی بخریم چه نقشه ها که نداشتیم با چشمون گریون دارم مینویسم با دل شکسته توروخدا سه تا آیت الکرسی برای ابنکه نی نی مون زنده بمونه سالم باشه اگه بخاد مریض باشه چی ؟ دارم دیوونه میشم چقدر مامانم التماس کرد که اجازه بدم برم ان آی سی یو دیدمش با اینکه لوله تو دهنش بود چقدر ذوقش کردم