رفته بودیم سبزی فروشی دم غروب اول که نیم ساعت منتظر موندیم اقا تلفنش تموم شه با مادرش اتمام حجت میکرد که تا شب یلدار براش زن بگیرن و دلش زن میخواست😕بعد نمیدونم مادر چی گفت که عمو سبزی فروش اعصابش خورد شد تلفنو قطع کرد و به ما اینجوری نگاه کرد😒 منم گفتم نیم کیلو آشی لطفا😊 گفت نداریم بیرون😠😠😠😠 ولی یه عالمه داشت من دیدم دروغ گفت😞😩
قیافه من از وقتی که مادرشدم😯😦😨😢😣😰😟😭😓😔 مداااااااام نگرانم پس کی لذت ببرم؟؟؟؟؟؟
❤❤❤❤❤این امضا پراز عششششققق و حالِ خووووب،امیییید وانرژی مثبته،،امیدوارم بادیدنش حالِ دلت خووووب بشه......لبخند بزن و دنیارو قشنگتر کن بالبخندت میم مشکلات ازبین میره و شکلات میمونه همونقدر شیرین ولذت بخش🍬🍫راستی هرروز به خدا وتموم عزیزانت بگو که چقدرعاشقشونی بزرگترین ازمون زندگی ماوقتیه که بتونیم باتموم ناملایمت زندگی بازهم بگیم خدایاشکرت،قوی باش واز این ازمون سربلندبیرون بیا💪💪 خدا داره نگات میکنه بهش لبخندبزززززن *روزی که بفهمی جواب هر حرفیو نباید داد یه قدم به بلوغ فکری نزدیک شدی والبته چندین قدم هم به ارامش🍀🍀