2737
2739
عنوان

دیروز رفتیم سینما

| مشاهده متن کامل بحث + 702 بازدید | 49 پست

من دیدم فیلمشو. به نظرم خیلی بیخود. تا اواخر فیلم هیچ اتفاق خاصی نیفتاد. ماجرای نیمروز خیلی خوب بود ولی این رد خون واقعا بیخود...

    من به قوانین کشور التزام و اهتمام دارم.هیچ مشکلی هم نیست تو کشور. مردم نسبت به شش ماه قبل به زندگی امیدوارتر شدن. من اینو وقتی از پشت شیشه ماشین مردمو نگاه میکردم دیدم. اصلا مرگ بر آمریکا،مرگ بر اسراییل،مرگ بر منافقین ملعون🤪🤪

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

آهان . راستی سر شام گفتم خیلی خوشمزه شده! گفت آره ولی ادویهههههه نداره. همون ادویه ای که گفتم بهش دا ...

ثمین جان تو خیلی قابل پیشش بینی هستی برای مادر شوهرت...همین باعث میشه ک اون بتونه کارهایی بکنه ک رااااحت حرصتو دربیاره... 

مثلا وقتی او قضیه 800 تومن کادو رو گفته دقیقا مبخواسته بگه من به 7 پشت غریبه میدم ولی بتو نمیدم... 

و تو هم در نهایت سادگی گفتی کاش ب ماهم از تو خونه بدی... اونم گفت باخودش اهااان زدم همونجایی ک باید بسوزه! 😁 

اما درستش این بود ک اون طرف رو دیدی بگی مادرشوهرم خیلی دوستت داره میخوادجفت اون ظرف رو هم برات بگیره ب من گفت بگیرم منم گفتم حتمااا فلانی خیلی خانمه ارزششو داره! 

اما سر هدیه اونکار رو کردی 

یا مثلا سر ادویه! 

اون گفته اره حیف ادویه نداره... تو میتونستی سکوت کنی هر وقت گفت ادویه داریربازم بدی بهش بگی نه! اما چیکارکردی؟ سریع ب روی خودت آوردی ک ادویه نیست نداریم... بذار ازت مستقیم درخولست کنه اینطوری میفهمه ک قرار نیست با کنایه حرف بزنع توهم عکس العمل نشون بدی! 

مادر  شوهر من ظرفشوییش خراب شده بود فقط من مشکلشو میدونستم... هی زنگ میزد شوهرم ک اره خرابه خرابه! انتظار داشت شوهرم بگه بذار از ترانه بپرسم بهت بگه... شوهرمم هیییچی نمیگفت! (یادش دادم هرکس کار داره خودش بپرسه واسطه نفرسته) 

رفتیم خونشون باز گفت خرابه خرابه... شوهرمم میگفت من ک بلد نیستم... بعد دیگه مامانش گفت خانومتم نمیدونه!؟ 

شوهرم گفت از خودش بپرس! 😁 

منم داشتم باجاریم حرف میزدم... خیلی اروم گفت شما میدونید؟ واللع ک من نشنیدم. شوهرم گفت مامان باشماذهستن... گفتم عه؟ اخه اسممو نگفتید فکر کردم دوتایی دارید صحبت میکنید😉

جونش در میومد مستقیم بپرسه! 

یا کربلا رفتنی زنگ میزد از شوهر من میپرسید چی بیارمذچی نیارم... سوالای کاملا زنونه...اصلا نگفت گوشیو بده بپرسم... منم خودمو ننداختم وسط... شونصد کیلو وسیله آورده بودد! 😁 

اینکه زبونشو داری رک حرفتو بزنی خیلیدخوبه اما برای کنایه ها خرجش نکن یا همونجا تو لحظه جواب بده مث دیگ مسی! یا وقتی ازت پرسید رک و راست برن تو پرش... 


2728
من دیدم فیلمشو. به نظرم خیلی بیخود. تا اواخر فیلم هیچ اتفاق خاصی نیفتاد. ماجرای نیمروز خیلی خوب بود ...

هیچ اتفاق خاصی؟! 😐 

پای منافقین با اون همه مشقت از کشور قطع شد! اتفاق مهمی نیست؟! 

یا هموطنت بخاطر سشتشوی مغزی اون طوری ب خاک و خون کشیده شده! ناراحت نباشیم...؟ 

البته اینم بگم قرار نیست ادمها همه باهم سلیقه باشن... من این تفاوت نگرش رو میپذیرم🌹

ارززششو داره ؟ از شوهرت بگذری؟ نه! 


باورت نمیشه کلم چقد داغه واسه من الان روشنفکر شدن. ولی از راهکارهات خوشم اومد. ایول. ساده ام دیگه خواهر. چی کار کنم. عصبانیتم خوشحالیم زودی میپره تو صورتم.   مادرشوهر من هیچوقت رک حرف نمیزنه. سر ادویه بعد که اومدیم خونه فک کردم که عجله کردم بهتر بود میگفتم ولی بدون ادویه هم خیلی خوشمزه است. ولی سر کادو نه راستش. چون اونم توقع نداشت من چیزی بگم! شوکه شد. همیشه با کنایه حرف میزنه که تو نتونی جواب بدی. بعداً بتونه راحت بزنه زیرش. منم واسه این جواب دادم. قبلآً که جواب ندادم و خودم رو زدم به بیخیالی که دیدی نتیجه اش رو. چون فکر میکرد ناراحت نمیشم اون مسخره بازیا و فحاشی به خونواده و بیرون کردن از خونه رو شروع کرد. راستش با روانشناس هم که مشورت کردم. گفت اون میخواد ناراحتت کنه. به هر طریقییییییی. پس تو ناراحت شو. ولی نذار تلنبار شه. هر فرصت مناسبی دیدی جوابشو بده. سر دیگ مسی چیزی بهش نگفته بودم که. کدومو میگی؟

آینده حتما" زیباست.🥰
ثمین جان تو خیلی قابل پیشش بینی هستی برای مادر شوهرت...همین باعث میشه ک اون بتونه کارهایی بکنه ک راا ...

آها. یه چیزه دیگه! اگه من ناراحت نشم و ابراز نکنم هم منو میسوزونه هم کیفش رو میکنه پسراش دورشن. ولی من قشنگ زهرمارشون کردم. حقشون بود. تا ابا اعصاب من بازی نکنن. باورت میشه دکترم بهم گفت انقد خودخوری نکن؟ بریز بیرون. خدا رو شکر به شوهرمم گفته. واسه همین مشکلی نداره من جوابشونو میدم. هر چی دلم خواست گفتم تهش بوسشون کردم اومدم بیرون. اون اول ها هی به من کنایه میزد هی میگفت هی میکرد من جواب نمیدادم. بعد یه دفعه منفجر میشدم به شوهرم میگفتم اونم به مامانش میگفت مادرشوهرم میگفت اشتباه فهمیده! من منظوری نداشتم. قشنگ همه رو حاشا میکرد. کلاً رک حرف نمیزنه. من با حالت ملایم نگفتم که کاش به ما هم از تو خونه ای ها بدین با حالت کنایه گفتم!

آینده حتما" زیباست.🥰
2738
باورت نمیشه کلم چقد داغه واسه من الان روشنفکر شدن. ولی از راهکارهات خوشم اومد. ایول. ساده ام دیگه خو ...

سر اون دیگ یا باید همون روز منتقل میکردی! یا کلا نمیگفتی ک کار به این هدیه 800 تومنیه برسه! 

من اصلا نمیگم بریز تو خودت... اون مال زمانی بود ک حرمتی وجود داشت! 

الان سکوتت یه جور سلاح مبارزه است... (ن از رو ترسه نه از توسری خوربودن... یعنی نمیفهممت درگیرت نیستم. اگر پر رو شد بگو احترام خودتونو حفظ کنید بخاطر پسرتونم ک شده یه چندساعتی ک ما اینجا هستیم کنایه نزدید... اگر ادعا میکنید دوسش دارید اعصابشو بهم نریزید...) 

باهاش همکلام نشو... هرچی گفت جواب نده. اگر گفت ثمین خانم با شما هستم اینجا رک بگو عه؟! من متوجه نشدم. باز تکرار کرد بگو منظورتونو نمیفمم واضح توضیح بدید! 

(من یه بار همینو ب مادر شوهرم گفتم اصلا بنده خدا موند... چون اگر میخواست اون حرف رو واضح بگه خیلی بی معنی میشد!) 


آها. یه چیزه دیگه! اگه من ناراحت نشم و ابراز نکنم هم منو میسوزونه هم کیفش رو میکنه پسراش دورشن. ولی ...

خب حالا ک خودتو خالی کردی! هنووووز مث لحظه ی اول ناراحتی که! 

هی با خودت مرور میکنی! داغ میکنی... هنوز انتظار داری نرمال برخورد کنن... کم کم میفهمی داری مث خودش میشی و الماس وجودت مث ذغال سیاه شده... جفتشون از کربنن ولی اون کجا این کجا! 

سر اون دیگ یا باید همون روز منتقل میکردی! یا کلا نمیگفتی ک کار به این هدیه 800 تومنیه برسه!  م ...


اینایی که میگی خیلی خوبه ها ولی به اخلاق مادرشوهر من جور درنمیاد. درست نمیتونم توضیح بدم انگار. راستیییییییییی یه چیزی! به شوهرم بگم بهش بگه واسه پاگشای اون عروسه میخواد دیگه مسی رو بدیم بهش بده. اه باید دیشب میگفتم. میگفتم هم چون دستتون خالیه. هم اینکه من استفاده ای ندارم دکورم که ندارم!   هااا یا خیلی بده؟شوهرم نمیگه البته خودم باید دیشب میگفتم. 

آینده حتما" زیباست.🥰
خب حالا ک خودتو خالی کردی! هنووووز مث لحظه ی اول ناراحتی که!  هی با خودت مرور میکنی! داغ میکنی ...


از این حس بد خلاص نمیشم.   خیلی ناراحتم خیلیییییییییییی البته دیروز که اومدیم بیرون از خونشون یکم حالم بهتر بود خدایی. الان که مثه اونشب ناراحت نیستم. ولی خب مادرشوهرم با حرفای دیشبش تأیید کرد که منظورش بی احترامی بوده و وسعمون نمیرسه و اینا نبوده. حداقل شوهرم چشماش باز شد. خیلی خوب حرف میزنیااا ولی ترانه جون از حرف تا عمل خیلی راهه خیلی سختههههه  

آینده حتما" زیباست.🥰
از این حس بد خلاص نمیشم.   خیلی ناراحتم خیلیییییییییییی البته دیروز که اومدیم بیرون از خونشون ...

عزیزم ب نظرم مشاورت الان دیگه باید بهت یاد بده چطوری از این حس خلاص بشی! 

اگر فقط خودتو خالی کنی از کینه پر میشی مخصوصا ک ادم مرور گری هستی! 

به نظرم مشاورت هم با مادر شوهرت دشمن شده درحالی ک باید هدفش فقط ارامش تو باشه خودش باید بهت بگه خب کم کم میریم رو بحث کنترل افکار و احساس... 

تو میری مشاوره ک خودتو درست یا بهتر کنی... نه اینکه کل مادرشوهرتو بخوابونی

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز