2410
2553
عنوان

دیروز رفتیم سینما

701 بازدید | 49 پست

رد خون رو دیدیم... از نظر فنی خیلی خوب... 

از نظر موضوع تامل برانگیز 

از نظر بازیگر حجازی فر عالی بود... 😁 

کلا خوب بود ادامه ی ماجرای نیم روز... 



بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2720
2714
سلام. اره عزیزم چی شد؟😖




سلام عزیزم. هیچی جمعه شب زنگ زدن گفتن بیاین شام بریم بیرون. ما خودمون تو راه برگشت به خونه بودیم از بیرون غذا گرفته بودیم. بعد گفت خب یه روز بیاین زبون گوساله خریدیم میخوایم بپزیم بیاین با هم بخوریم. شوهرم گفت میایم حالا. دیگه گیر داده بود کی شوهرم گفت فردا یا پسفردا گفت پسفردا مامانت  میره تلویزیون گفت خب باشه فردا میایم ( یعنی دیشب) رفتیم و شوهر یه رم از دیجی کالا خریده بود منتظر بودیم اون بیاد دیر رفتیم. 9 و خورده ای بود رسیدیم آماده کرده بودن شامو. شام خوردیم منم بشقابمو دو تا لیوان بردم آشپزخونه. گفت بکشم براتون ببرین؟ گفت اگه هست. مرسی. بعد ظرف غذا درآورد بوی پلاستیک میداد منم شستمش. مایع ماشین ظرفشویی شون تموم شده بود. گفتم نخریدین ؟ گفت نه. منم ظرف غذاها رو شستم. بعد گفت نشور مادر ظرفارو. منم خندیدم گفتم هنوز همون یه ظرفه! ظرفو کامل نشسته بودم شروع کرد تعریف کردن که پدر عروس دایی شوهرم اومده بوده خونشون سرزده! میگفت انقدر که بزرگواره! این پدر، نامزدیه دخترش نصفه اش رفت خونه گرفت خوابید! بسکه بزرگواره! بعد گفت من هیچی وقت نکرده بودم بگیرم. یه ظرف وارمر دار خونه داشتم اونو دادم به عروس. میخواستم اونیکیشو هم یه دفعه دیگه اومد خونمون بهش بدم که جفت بشه. رفتم بودم بیرون که بگیرم جفتشو دیدم 800 تومنه ظرفه. حالا به نظرت چیکار کنم؟؟؟   برم بگیرم نگیرم خودمم موندم! منم حرصم گرفت گفتم کاش به ما هم از همین چیزایی که تو خونه دارین بدین خیلی بهتره! یه خنده ی کوتاهی کرد انگار نفهمیده باشه چی گفتم بعد هیچی نگفت. چپ چپ نگام کرد فقط. خجالت نمیکشه. بیشعوررررررررررررر. منم دیگه تو آشپزخونه هیچکار نکردم اومدم بیرون نشستم. بعد ادامه داد با پرورویی که به عروس اونیکی دایی چی بدم اونا تازه عقد کردن جمعه میان خونشون. به ما هم کلی اصرار که بیاین. (خانومش دندونپزشکه). میخواد برم حمالی! چون خونواده ی اون دایی دست به سیاه و سفید نمیزنن. ماشینم که فعلاً مایع نداره. شوهرم گفت من یه جمعه خونه ام میخوام با خانومم باشم. و استراحت کنم. بعد گفت آخه روم نمیشه که پول بدم کم بدم. گفتم کم یعنی چقدر ؟؟ گفت مثلاً 150-200!!!! منم دیگه جوابشو ندادم. خودم رو با تلویزیون سرگرم کردم. بعد شروع کرد آره برم براش یه چیزی بگیرم. و چیکار کنم و فلان. فک کن روش میشد میگفت تو برو براش یه چیز 1 میلیونی بگیر بدم!   بعد این عروسه که پاگشا گرفته(اولی که تعریف کردم ) خیلی سبکه اومده بود خونه ی ما جلو مادرشوهر پدر شوهر منو و خاله شوهرم و شوهرش دو زانو رو مبل نشسته بود و بلند بلند حرف میزد و میخندید و با اسنپ چت بود نمیدونم چی بود عکس پدرشوهر من رو گذاشته بود رو بدن یه پیرزنی و کلی مسخره بازی. کلی جلف دیگه چی بگم. بعد دیشب پدرشوهرم شروع کرد که آره دختر خوبیه. شاده! متولد 71  دختره. به پدرشوهرم گفتم خیلی نظراتتون تغییر کرده! گفت نه چظور؟ گفت اونموقه من 3 سالم از الانه این کوچیکتر بودم ولی میگفتین زیاد میخندی و فلان! گفت زیاد خندیدن که بد نیست. گفتم الان اینو میگین. گفت نمیفهمم مشکلش کجاست؟؟ گفتم گفتین خیلی میخندی و سرخوشی! تو عقد بودیم بهم زنگ زدین! گفت من یادم نمیاد. مادرشوهرم گفت سرخوش که بد نیست. هر کی خیلی خوشحاله بهش میگن !!! گفتم آره به شرطی که توضیح نده مثه اون سریاله که دختره خل وضعه بهش میگن سرخوش مثه اون! پدرشوهرم قیافه اش رفت تو هم گفت من که یادم نمیاد! گفتم ولی من یادم میاد متأسفانه! یکم ساکت شد خونه. بعد دوباره شروع کردیم حرف زدن. منم محل ندادم اصلا ًگفتم و خندیدم! مادرشوهرم یه چیزی داشت تعریف میکرد از یکی گفت آره برای زنش زمین خریده شمال بابا گفته حتماً ارث پدریه زنشه که به اسم زنش خریده. رو کردم به پدرشوهرم گفتم چرا؟ نمیشه یه مردی از پول خودش برای زنش چیزی بخره؟؟ گفت نه من نگفتم ارث پدریه زنش گفتم حتماً بهشون ارث رسیده چون درآمدشون که انقد نیست. دو تا آپارتمان دارن و فلان. خلاصه بعد تموم شد و اومدیم. به شوهرم گفتم مردم به جاریاشون حسادت میکنن من باید به هر ننه قمری حسادت کنم! تازه مادرشوهرا بین جاریا فرق میذارن یا به یکی یه چیزی میدن قایمکی میدن که اونیکی نفهمه شر بشه. مامان تو با پروریی میاد ندیده باشمم واسم تعریف میکنه! شوهرم هیچی نگفت. گفتم تو آشپزخونه اینو گفت مامانت که از خونه یه چیزی دادم 800 بود قیمتش . منم بهش گفتم به ما  هم از خونه بدین خیلی بهتره! شوهرم گفت گفتی واقعاً؟ گفتم آره. خجالتم نمیکشه! فقط واسه ما دستشون خالیه که بعد 11 سال میخوان یه کادو بگیرن. احمقای بیشعورررررر خیلی حرص خوردم ترانه جون دیشب. ولی خوشحالم یه کم خودمو خالی کردم. آخه بشر هم انقدر پر روووووووووووو

آینده حتما" زیباست.🥰
سلام عزیزم. هیچی جمعه شب زنگ زدن گفتن بیاین شام بریم بیرون. ما خودمون تو راه برگشت به خونه بودیم از ...


خیلی عصبانیمممممممممم. حالا آبان تولد مادرشوهرمه. حتماً میرمممممممم و کادو براش یه چیز آشغال میگیرم.   شیطونه میگه جمعه هم برم. اونا که کار نمیکنن. یه وقتم خواستن کار کنن من نذارم. بعدش هم خودم پاشم بیام. کارا بمونه واسه مادرشوهرم. آی حال میده!   ولی از اون داییه خوشم نمیاد. زن و بچه اش خیلی بیشعورن. مادرشوهرم سرطان داشت بهش پیام داده بود زنددایی احتمالن با گوشیه دخترش که سرطانی آدم نشدی الهی بمیری از سرطان و فلان! ولی مادرشوهرم هنوز اونا رو میذاره رو چشماش. 

آینده حتما" زیباست.🥰

آهان . راستی سر شام گفتم خیلی خوشمزه شده! گفت آره ولی ادویهههههه نداره. همون ادویه ای که گفتم بهش دادم یه بار. منم خیلی بیخیال گفتم ادویه مو دوستم اومد همشو برد. شوهرم میگه مگه نگفتی پولشو بده بهش میدی. میگفتی پولشو بده. گفتم نه نمیدم. با پولم دیگه بهش نمیدم! . ولی دیشب رسیدیم خونه به شوهرم گفتم اگه یه بار با مامانتینا رفتیم خونه عموت ( اون زن عمو  هم عشق ادویه ی منه) یه کم براش میبرم جلوی مامانت میدم بهش. تا دردش بگیره!

آینده حتما" زیباست.🥰
ترانههههههههه چرا نارنجی شدی بعد خاموش شدی؟    

سلام عزیزم منتظرت بودم. نیومدی خوابیدم... 

خب من نمیفهمم چرا هنوز حرص میخوری... جوابشو ک دادی! 😁 

بعدم مادر شوهرت ب نظرم از عمد اون حرفهارو بهت زده ک حرصتو در بیاره و موفق بوده.... من جات بودم هیچی نمیگفتم و فقط بحث رو عوض میکردم... 

درمورد اون دختره هم گفتن اصلللللا هیچی نمیگفتم تو با این جواب دادنت روشونو بیشتر باز کردی...

یا نرو خونشون یا وقتی میری اینقدررررر سرسنگین باش ک اصلا روشون نشه صحبت های اضافی بکنن... 

ب نظرم حالا ک گذشت از سری بعد اصلا دیگه تو اشپزخونه نرو کمک... نهایتا مث مادر شوهر من دیگه دعوت نمیکنه! 😁 

بعدم عزیزم میدونم حرفام ب مذاقت شاید خوش نیاد اما با جواب دادن ب اونا جلو شوهرت بهش میفهمونی ک دیگه ب حمایتش احتیاجی نداری! 

تنها میمونیا! 😔


سلام عزیزم منتظرت بودم. نیومدی خوابیدم...  خب من نمیفهمم چرا هنوز حرص میخوری... جوابشو ک دادی! ...

نمیشه نرم. آره مطمئنم  از عمد گفته. گفته بودم بهت که گفته ببخشید ما وسعمون همینقدره! اینا رو گفت که بگه دلم نخواست بیشتر بدم! اینا خیلی پر رو تر از این حرفان. تازه اونجوری بهشون گفتم بحث رو خاتمه دادن. یه قراری با شوهرم گذاشتم همون اول: شوهرم گفته اگه اونا چیزی نگفتن تو نگو. ولی اگه چیزی گفتن همون موقع جوابشونو بده.مثه قبلاً گیرت نیارن هر چی میخوان بگن . منم اصلاً شروع کننده نبودم دیشب. باورت میشه انقدر عصبانیم ازشون که میتونم از شوهرمم بگذرم فقط واسه اینکه حرفمو بزنم؟ یعنی دارم منفجر میشمممممممممم.

آینده حتما" زیباست.🥰
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687