سلام وقت بخیر.دوستان من با یه پسری تو رابطه ام اومده خواستگاری و خانواده ها هم اشنا هستن.ایشون کار قبلیش به مشکل خورد و مجبوره تا یه سال دیگه هم کار هم پول رو اکی کنه،تو این کاره جدید با دوستش شریکه،دوستشم خونه مجردی داره از دیروزه رفته اونجا که باهم وسایل بخرن و کاروشروع کنن.گفت کاری نداشته باشم میرم خونه خودمون دیگه،منم گفتم باشه و تحمل میکنم چون اگه پول و کارنباشه به هم نمیرسیم.دوستان من خیلی شکاکم و همیشه ام بودم،الان خونه دوستشه حالم خوب نیست،هروقت هم تصویری میزنگم جواب میده و خبریم نیست خودشون ۲تا هستن،اما همش میترسم با دوستش بودن جدامون کنه و دوستش یه وقت دختر نیاره یا برنامه ای نگیره.بهشم همش شکامو انتقال میدم اما اونم ۳ بارو ارومم میکنه اما ۲ بارش هم عصبی میشه و نمیشه دیگه باهاش حرف زد.به من میکه هرشب از این فکرا میکنی مگه جا فرقی داره؟ادمش مهمه که نه من نه دوستم کاری نمیکنیم و به من میگه تو مریضی.دوستان چیکار کنم؟الان تصمیم گرفتم بعد یه سال سر این موضوع همه چیزو تموم کنم چون هرشب اضطراب دختر و اتفاقای بد دارم وقتی اونجاست.به نظرتون راه حل چیه؟جدایی؟یا چی؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.