یهوانگار بمب زدن توزندگیم باشوهرم دعوام شدببرونش کردم خونه روفروختم مهربمم گذاشتم اجرااونم چندان تلاشی نکرد رفت اتهام سرقت چک بهم زداومدوسابل خونه روبامامور جمع کردبرد بعدم من رفتم ازطریق دادگاه برگردوندم هفته اینده میرم واسه طلاف چون وکالت دارم وکاراشم انجام دادم قراربود پنج شنبه دیروزبرم جورنشد الان من یه زن دراستانه طلاقم باسه تابچم که یکیش دراستانه ازدواجه یکیش دانشجویکیشم هشت ساله خونه رهن کردم وسایلم ازش گرفتم ممکنه بیادببره البته دوباره .ماشینشم توقیف کردم سیم مهر وقت رسیدگی مهریست کل مهریم به نرخ روزسی تومنه
ولی امروز خیلی دلم گرفته نمیدونم چیشدکه یهوبه اینجارسیدم انگارخواب بودم وبیدارشدم دیدم زندگیم عین بمب ترکیده به خیانتاش دیگه عادت کرده بودم نمیدونم اینبار بی توجهیاش ودروغاش برام غیرقابل تحمل شد وعکس های یه زن وکه ازاینستا سیوکرده بود ازپیجای مختلف گشته بودعکساشو پبداکرده بوددیدم داغ کردم زدم کل زندگی بیست وپنج ساله روداغون کردم واونم کم نزاشت وپلای پشت سرشوخراب کرد
الان نشستم توخونه بی اعصاب ناراحت نه جایی هست برم نه ماشبن زیرپامه نه کسی هست حتی بادروغ هم ک شده نازموبکشه حداقل به زبون ریختناش عادت کرده بودم اروم میشدم ولی الان خیلی سختمه انگار....یعنی ابن مرحله ای ازسوگواریه طلاقه ؟؟