پارسال بود
شب رفتيم تو ي دشت كه عشاير ها چادر ميزنن مونديم
شب كنار نامزدم خوابيدم
البته خواب ك نه
تا صبح نگاش كردم
زير ستاره ها بوديم
از خدا خواستم هيچ وقت از من نگيرش و كلي باهم خوش باشيم
اون موقع ١ماه بود عقد بوديم
الان ٦ماهه ك نديدم ش و در حال جدايي ازش
اما اين خاطره ي خوبي ازشه ك تا اهر عمر يادم ميمونه