پدرشوهرمم گوش وایمیسه
یبار رفته بودیم بستنی فروشی از این شیک و پیکا
همیشه اون حساب میکنه
این دفعه قرار بود ما حساب کنیم
شوهرم رفت حساب کنه
من یه چیزی میخواستم به سفارشا اضافه کنم رفت پیش صندوق شوهرم داشت میگفت خیلی گرون شده دیگه چیزه دیگه نگیر
برگشتم دیدم پشت سرم وایساده داره گوششم به حالت فال گوش کرده سمت ما بعد با من برگشت نشست سر میز منظورم که برای حساب کردنم و تعارف نیومده بود