سلام امروز به شوهرم گفتم بریم خونه مامانش و منم اصلا دل خوشی ندارم اونجا برم و به خاطر همسرم میرم الانم یه 8-9 روزی شده وقت نکردیم اونجا بریم شوهرمم همش سرکار بود یا خودم با این که وقتی واسه هم نذاشتیم امروزم گفتم بریم اونجا
بعد بهش گفتم ازم تشکر کن خونه رو مرتب کردم گفت تشکر میکنم همین منم گفتم نه اینطوری فایده نداره بیا بغلم کن بوسم کن گفت اون موقع بوست کردم گفتم مگه سهمیه بوسم تموم شده خب یه بار دیگه بوسم کن بعد نیومد منم گفتم اصلا خودت تنهایی برو خونه بابات اینا من نمیام.
بهم گفت تو که شعور نداری یه زنگ بزنی حال بابا مامانمو بپرسی چطور روت میشه بری فقط بخوری؟
گفتم به خاطر این حرفت عمرا بیام و خودت تنهایی میری اومد بعدچند دقیقه گفت ببخشید بیا بریم مامانم شام درست کرده گفتم عمرا.
(این در حالیه که اونا هم زنگ نمیزنن حال منو بپرسن خودشم به خانوادم زنگ نمیزنه و خونه باباشم چیز حسابی جلوم نمیذارن که میگه واسه خوردن)
شوهر من لیاقت خوبی هم نداره خیلی بد زبونه