خانواده‌ی همسرم دارن میان یکماه بمونن خونم

پیش جاری چیزی بگو به گوششون برسه

وقتی چندبار گفتی و نمیفهمن بیخودی حرص نخور وقتی اومدن با رفتارت بفهمون مزاحمن

مثلا بگو.. وای انقدر خرج گرون شده.. بیچاره شوهرم کلی بدهکاره خدا کنه بتونه بده.. 

راستی تو شهر شما الان گوشت چنده.. اینجا که شده خدا تومن.. خدابهمون رحم کنه.. تازه گفتن شاید از کار اخراجش کنن.. هیچی معلوم نیست.. 

اینا دودسته ان یا بغل گوش مادرشوهر زندگی میکنن حرصشون میگیره ک یکی مث شما شهر دورتر راحت زندگیشونو میکنه میخان ک شمام از دست قوم شوهر یمدت اذیت شی ،یا دسته دومن ک خونواده شوهرشون با درکو شعورن و تا حالا اینجوری چتر نشدن رو زندگیشون برا همین حرف امثال منو شمارو درک نمیکنن

دقیقا اصلا بحث کار کردنشون نیست همین که جلو چشمن سخته منم تحمل ندارم مخصوص از وجود پدرشوهرم خیلی حرصم میگیره مردک خسیس کنس

بعدشم.. اومدنو رفتن جنابعالی برو سه ماه بمون. بزار بفهمن چه خبرعه

خونه ی پسر چه صیغه ای اخه

پسر تا وقتی خونه باباش بود پسر بود

الان یه مرده با زن ، یه خانواده هست 

خونه ی پسرم نداریم ، چطور جون کندنای خونه واسه عروسه بشور و بپز و دولا راست شو تمیز کن احترام بزار از وقتت بزار ولی بگن خونه پسرمه؟؟؟

خدا به همه فرهنگ و شعور عنایت کنه والا اینو بهش میگن حق الناس ظلمه

وا چ ربطی داره ک خونه‌پسره..خب همون پسر بیاد آشپزی کنه زحمت بکشه خب خونواده ی اونه..هرکی اینا رو بهن گفته احمقی بیش نبوده

منم یبار تاپیک زدم گفتم 20 نفر خودشونو دعوت کردن خونه م و سرم هوار شدن بعد دست به سیاه و سفید م نزدن خونم مثل بازار شام کردن و رفتن حالا اومدن میگن از مهمون نباید توقع کار داشت ما مهمون داشته باشیم نمی‌ذارم کار کنه و فلان، بله مهمونی که خودت دعوت میکنی نباید توقع ازش داشته باشی ولی کسی که خودشو قالب میکنه قضیه ش فرق داره طلبکار مردم که نیستیم بریم بخوریم بپاشم بذاریم بریم 

به خودت سخت نگیر

بعد دو روز با خنده بهشون کار بگو 

مثلا یکی دو روز شستن آشپزخونه بگو حوصلتون سر نره

چند روز بعد بوفه ات یا کابینتا رو بریز

قشنگ یه خونه تکونی کن و همه اش شاکر خدا باش که اونا رو فرستاده برا کمک

برا آشپزی هم بگو همسرت هوس دستپخت مادرجان و کرده

ظرفها هم با خواعرشوعر

اصلا نشون نده ناراحتی چون اگه براشون مهم بود نمی اومدن

با خنده حسابی ازشون کاااار بکش

دفترچتو دستت بگیر برو دکتر بگو کمرم درد میکنه

اره منم چند ماه پیش تاپیک زدم گفتم مادرشوهرم اینا یه ماهه خونمونن نه خرجی نه کمکی نه چیزیرمن شاعل بودم کارای خونه کار بیرون همه با خودم بود خرجم نگم که ...

مادرشوهر پدرشوهرم به شدت دخالت گر و اخلاقشون فوق العاده بد بود بعد من تاپیک زدم که چی کار کنم خسته شدم همه بهم توپیدن  که چه عروس بدی هستیو فلان تازه حالم بدتر شد بعد همینا که اینطوری میگن خودشون یه روزم نمیتونن خانواده شوهرو تحمل کنن 

وا من اینقدر میگم مستقیم و غیرمستقیم ولی انکار نه انگار ، انکار اومدن هتل تازه برای اینکه حرصم بدن تا من اینارو میگم به شوهرم میگن پسر جان پاشو برو میوه و شیرینی بگیر هوس گردیم !!!