قبل سزارین خواهرام میگفتن اصلا درد نداره خیلی راحته😒.منم میگفتم پس حتما خیلی راحته😐
قرار شد بی حسی از کمر بشم...وارد اتاق عمل شدم. همه ی کارکناش خوش اخلاق و با انرژی بودن کلی باهام حرف زدن اسم دخترمو پرسیدن و خیلی عادی برخورد میکردن انگار مثلا میخوان یه مو کوتاه کنن انگار شگرد کارشون بود اینجوری به مریض القا میشه همچی عادیه..از فیلم و سریال حرف میزدن .و.... بعد شوهر دوستمم اومد تو اتاق عمل دستیار پزشک بیهوشی ببود یکم خجالت کشیدم ولی بعدش عادی شد آمپولارو اون آماده میکرد دکتر بیهوشی اومد گفت بشین چونتو بچسبون به سینت.بعد عادی با شوهر دوستم حرف میزد میگفت خانمت کجاست گفت داره صبحونه میخوره الان میاد یهو آمپولو زد به کمرم😣 گوشتم ریخت..اولیو زد بی حس نشدم...گفت نشد....دوباره دومیو زد😣😣😣وای بازم حتی یک درصد بی حس نشدم...دکتر زنانم اومد سلام علیک کردیم گفت نشد؟؟؟ دکتر بیهوشی گفت نه یکی دیگه میزنم😣😣😣 وای خدا روحیم داغون شد همونجا میخواستم از حال برم...سومی خیلی دردناک بود😣😣😣😣 بازم یک درصدم بی حس نشدم،😢دکترم گفت وزنش خیلی بالاست بی حسی به نخاعش نمیرسه😢😢اصلا داغون شدم داشتم میمردم....
گفت دراز بکش😣 دراز که کشیدم دوستمم که اونم دستیار متخصص بیهوشی بود اومد گفت سلام عزیزم نگران نباش دستمو محکم گرفت😣😣 دکترم گفت بیهوشت میکنم گفتم باشع...گفت دهنت چقد باز میشع تا میخواستم بگم خیلی، یهو دیدم خواهرام و شوهرم رو سرمن گفتن وای خدااااا چه دختری دنیا آوردی😍😍😍 شوهرم محکم دستمو گرفت..منم از شدت درد فقط میگفتم واااای مردم وای مردم 😢😢شکمم وحشتناک درد میکرد دوستم گفت مورفین زدیم بهت الان اثر میکنه😣 تا منو بردن تو اتاقم فقط ناله میکردم از درد.میگفتم دخترم همه جاش سالمه همه میگفتن یه دختر تپل اوردی😍😍
خلاصه مورفین و شیاف گذاشتن اثر کرد دردم اروم شد....ولی خیلی تو مصرف شیاف دیکلوفناک زیاده روی کردم...شب که میخواستم راه برم یه لحظه قلبم انگار وایستاد افتادم....از عوارض شیاف ایست قلبیه خانمها شما مثل من زیاده روی نکنید خیلی خطرناکه😣
خلاصه ۲ روز اول درد شدید داشتم بعدش کم و کمتر شد...الان ۱۳ روزه زایمان کردم🤗 ولی دخترمو که میبینم دلم براش غش میره😍😍😍😍 همه ی دردمو فراموش میکنم😍