خيلي زود ناراحت ميشم
تازه چند ماهه عروسي كرديم
شوهرم مرد خوبيه خونوادش خوبن در كل راضيم زندگيم از مجرديم بهتره ولي من
اصلا تحمل كوچيكترين حرفي ندارم فوري ناراحت مبشم دست خودمم نيست الانم ك باردارم فك كنم خيلي شديدتر شده
شايد بخاطر اينه ك خيلي تلاش ميكنم همه چي خوب باشه خداييشم هست
مثلا مني ك هميشه با بارداريم سعي ميكنم غذا بپزم خونم تميز باشه خيلي بهم فشار مباد نفس تنگي و...دارم
نميگم عالي انجام ميدم ولي همين اخرين توانمه
امروز ب شوهرم گفتم رفتم خريد ظرف و...گرفتم گفت مباركه و خدا كنه بتونيم بشوريم كثيف نمونه!!!!من با اين حالم هيچ وقت ظرف كثيفم جمع نميشه
گفتم ناراحت شدم گفت بخدا شوخي كردم
الانم نهار جاريم جوجه كباب درست كرده بود(٢٠ساله ازدواج كرده و من همسن دخترشم مطمعنا تجربش از من بيشتره)
كفتم خوشمزه بود يا خودمون ميپزيم بهتره گفت وااااي خيلي خوب شده بود
هميشه من ميخوابوندم خيلي خوشش ميومد و ميگف خوشمزش خيلي دلم شكست😔
حق دارم يا خيلي حساسم؟لطفا بدون توهين نظر بدبد
حس ميكنم ب همه چي دلسرد شدم نميدونم چمه
خيلي ازش ناراحتم دلم نميخاد ببينمش
شايد خودم افسرده شدم؟
ادم بيشعوري نبود و نيست نميدونم چرا اينجوري گف امروز اولين بارشه😔😔