سلام بچه ها روزتون بخیر
چند روزه با این مشکل روبرو شدم.حسادت و رفتارایی که بخاطر حسادت دارن شکل میگیرن
خانواده ی شوهرم همشون آدمای خوبین.
اول بگم که من از اوایل نامزدیم با مادرشوهرم به مشکل خوردم.مدام قهر می کرد و علتشم نمی گفت.در کل مشخص بود از وصلتمون پشیمون شده و شوهرمم منو میخواست.منم که اوایل خبر نداشتم نظرش برگشته و حتی اگه می دونستم نمی تونستم با یه اسم تو شناسنامه برگردم که ایشون به خواستش برسه.پس رضایت شوهرمو که اصل کار بود ملاک قرار دادم و در تمام مدت احترام مادرشوهرمو حفظ کردم
چند سال تمام منو آزار داد تحقیر کرد به همه گفت من اینو نمی خواستم(حالا فکر نکنید من کور و کچلما نه!😂من لیسانس دارم و اندام و چهرمم خوبه.ایشون سر لج افتاده بود)وقتی اومد خواستگاری موافق بود و رابطمون بالاتر از عالی بود.بعد دوماه چنان همه چیز برعکس شد که خودمونم هنگ کردیم
شوهرم بیچاره چیزی نمی گفت و حتی ازم خواست مادرشو حلال کنم خواهر برادراشم می دونن من مقصر نیستم و بارها گفتن اینو. ولی من ترسیدم شوهرم از فکر و خیال دور ا جونش سکته کنه واسه همین پیش قدم شدم واسه آشتی و روابط کم کم خوب شد تا الان که هفت سال از خواستگاریمون میگذره