من نه ماهه دوران عقد م رو سپری میکنم. خودم شاغلم. شوهرم شغل آزاد. اوایل مامانم همش پیششوهرم میگفت اشپزی نکرده تو خونه کار نکرده. از اون به بعد هر سری میاد خونمون شوهرم میگه غذار رو تو پختی میدونم دیگه با سلیقه ای .به منم خیلی بر میخوره. حالا اون بکنار مثلا تلفن میکنه بهم میگه چرا با صدای بلند الو گفتی . به من میگه تو کلا خیلی هولی. شوهرم پیش دیگران کم حرفه. همش ایراد میگیره من جهیزیه سه تا فرش ۱۲ متری گرفتم میگه دستبافت خوبه ماشینی پلاستیک. بعد ش خودشم میدونه ناراحت شدم میده اس ام اس میده ببخشید ناراحتت کردم. بعد یه چیزی میشه میگه چون دارم خونه می سازم کم حوصله شدم. بعدا اخلاقم خوب میشه.به من میگه کاراتو با دقت انجام نمیدی میگم کدوم کارتم. میگه در کل میگه . نمیدونم چرا اینجوری شده.
عزیزم یه کم سرش شلوغ دق ودلیشو سر تو.خالی میکنه شوهر منم تا دوماه پیش که خونه میساخت اصلا حوصله ی منو نداشت به همه چی هم گیر میداد پول خرج میکرد سرمن غر میزد ولی الان که اثباب کشی کردیم همه چی مرتب شده خودش روحیه اش باز شده زیاد سخت نگیر الان درگیره حوصله نداره بیخودی بهانه جویی میکنه هر چی گف مهم نشمار خودش درست میشه
آره بابا حوصله نداره از طرفی هم همه چی گرونه مردا هم بیچاره ها چی کار کنن تمام مشکلات زندگی رو دوش اوناس الان باید بهش دلداری بدی بیشتر براش محبت کن اونم باهات خوب میشه نگران نباش
سلام دوستان من اولین باره میام نی نی سایت یه مشکلی دارم کمک می خوام دختر 38 ساله هستم بعد از سالهای سال تنهایی با یکی آشنا شدم که خیلی خیلی خیلی دوستش داشتم چند ماه آشنا بودیم خیلی پسر خوبی بود ولی چند وقت پیش تو یه حادثه از دنیا رفت طاقت ندارم پوچ و توخالی شدم دیگه حتی نمیتونم حرف بزنم هیچ جوری آروم نمیشم چیکار کنم یه دعایی بگین بخونم حالم بهتر شه یه چیزی بگین