امروز قرار بود بریم خونه مادر شوهرم بعد شوهرم گفت من نهار نیستم میرم بیرون گفتم پس من نمیام گفت اختیار با خودت میخوای بیا میخوای نیا من گفتم نمیام خودت برو بعد که داشت میرفت گفت بیا بریم گفتم نمیام الآن ته دلم اشوبه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.