1)منتظرسرویس دانشگاه بودم یهو یک ماشینو دیدم دَر سمت شاگردش بازشد خانومه به زور میخواست خودشو بندازه پایین شوهرش با یک دست فرمون بایک دست خانومشو نگه داشته بود خانومشم همش فحشش میداد که ولم کن.
خدا گر پرده بر دارد ز روی کار آدمها/چه شادی ها خورد بر هم/چه بازی ها شود رسوا/چه کاذب ها شود صادق/چه صادق ها شود کاذب/عجب صبری خدا دارد که پرده برنمیدارد😑
2)مامانم تعریف میکرد یک خانومه شوهرش توی خیابون اینقدرررر زدش همه وسایلهای دستش مثل ماکارونی و.. از پاکتش باز شده افتاده بود بامظلومیت همش میگفت خب نزن بریم خونه😢
خدا گر پرده بر دارد ز روی کار آدمها/چه شادی ها خورد بر هم/چه بازی ها شود رسوا/چه کاذب ها شود صادق/چه صادق ها شود کاذب/عجب صبری خدا دارد که پرده برنمیدارد😑
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
3)یکبارم دیدم زن وشوهر درکمال آرامش داشتن جلوتر ازمن راه میرفتن یهو مرده یک سیلی محکم به خانومش زد😐
خدا گر پرده بر دارد ز روی کار آدمها/چه شادی ها خورد بر هم/چه بازی ها شود رسوا/چه کاذب ها شود صادق/چه صادق ها شود کاذب/عجب صبری خدا دارد که پرده برنمیدارد😑
4)توی ماشین باهمسرم بودیم ماشین جلویی مون405نقره ای بود اگه اشتباه نکنم دختر کنار راننده یاخانومش بود یا دوست دخترش خدامیدونه ولی دریک حرکت انتحاری بلند شد از مرده لب گرفت حالا ول کنم نبودا 😁😁
خدا گر پرده بر دارد ز روی کار آدمها/چه شادی ها خورد بر هم/چه بازی ها شود رسوا/چه کاذب ها شود صادق/چه صادق ها شود کاذب/عجب صبری خدا دارد که پرده برنمیدارد😑