شوهرم اصلا به فکر من نیس هی خانوادشو دعوت میکنه.با اینکه دستش خالیه و بدهی داره ولی کمنمیزاره برعکس برادرشوهرم که سالی یه بارم هیچکس خونش نمیره.الانم زنگ زده بچه خواهرشوهر رو داره میاره خودم دوتا سرتق دارم اونم میاره همش.مامانش مونده سه ماه تابستونو جنوب نقشه تنهاییی کیف میکنه بچشو گذاشته اینجا اسیر کرده ما رو.
خانوادشو دعوت میکنه خدایی کم نمیزارم براشون ولی یه کمم به فکر من باشه.الان نون درست کردم واسشون دادم.خسته و کوفته میگه بچه رو دارم میارم.میگم شام نداریم چی بپزم با عصبانیت میگه من شام نمیخورم.
دلم برای خودم میسوزه.من گناهی دارم.این همه محبت حالا اینجوری رفتار میکنه میسوزم
همه میگن من خیلی سادم ولی من میگم من محبت میکنم و احترام شوهرم سادس که نمیبینه خانوادش چجورین اون چجوری
حق داری چی بگم خواهر...امان از شوهر بی درک و بی منطق...
😥
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
