ی خانواده ای هست ک حتی قبل از به دنیا اومدن من پدر مادرامون باهم رفت و آمد داشتن و خلاصه صمیمی هستیم اما من حدود 4 ساله ک ندیدیمشون حالا حدود دو ماه پیش اونا منو برای پسر بزرگشون خواستگاری کردن ک جواب منفی دادیم چون خیلی از نظر فرهنگی باهم تفاوت داریم خیلی هااا خلاصه اینا چند بار دیگه هم تماس گرفتن ک بیامم و اینا ک بازم ما قبول نکردیم حالا هفته پیش من از پسر کوچیک اون خانواده تو اینستا ی پیام داشتم ک آره من دوستت داشتم اما چیزایی ازت شنیدم ک باورم نمیشه و تو هم مثل بقیه دخترایی و دنبال ی پاره انگشتی:// و در آخر هم بهم گفت ایکبیری ک من خیلی بهم برخورد ینی چی این حرفا؟مگه من چیکار کردم؟ تازه مگه منو برای یکی دیگه خواستگاری نکردن؟چرا اون یکی داداش داره بهم پیام میده؟ مگه خبر نداره؟؟
ب پیشنهاد مادرم منم جواب ایشون رو ندادم و حتی درخواست فالوش رو هم قبول نکردم حالا دیشب اتفاقی بیرون ک بودیم اونا رو دیدیم و ب اصرار خودشون رفتیم خونشون هر چند ک منو مادرم اصلا راضی نبودیم و می خواستیم برگردیم خونه یا تو ماشین بشینیم اما پدرم اصرار کرد ک زشته و اینا حالا دیشب دوباره بهم پیام داده و بابت قبلی ها معذرت خواهی کرد و گفت ک خیلی وقته دوستم داره و خیلی حالش بده و التماس کرده ک جوابشو بدم وگرنه ی بلایی سرخودش میاره و اینا منم الان نمی دونم چیکار کنم شاید اینا رو میگه ک جوابشو بدم شایدم راست میگه خیلی سردرگمم و استرسم دارم ک نگه راست بگه.
پ.ن:من اصلا از ایشون خوشم نمیاد چون الان 18 سالمه اصلا دوست ندارم الان ازدواج کنم یا حتی نامزدی ظاهرشون خوبه اما خانواده ب شدت مذهبی ک حتی دختراشون ناخن بلند نمی کنن حق ندارن موهاشون رو کوتاه کنن و اینا و ما هم نسبتا راحتیم
من اصلاب ایشون فکر نمی کنم ینی علاقه ای نیست اما الان نمی دونم چی کار کنم.
مامانمم همش میگه جواب نده ولی اگه حرفش راست باشه چی؟