دیروز تصادف کردم خیلی بدجور یه ماشین از پشت محکم بهم زد هنوز سر و کردنم درد میکنه
منم خیلی ترسوعم نشستم شروع کردم گریه کردن که سرم درد میکنه وواقعا درد میکرد مردمم جمع شده بود منم ترسیده بودم نکنه چیزیم شده مث ابر بهار گریه میکردم خلاصه اومدم خونه واسه بابام تعریف کردم خیلی جدی گفت وای تو همیشه آبروی منو میبری گریه کردن داشت اخه دفعه اولم بود تصادف میکردم ترسیده بودم خب 😞خلاصه کلی دعوا که خجالت بکش و فلان
همش فک میکنم چرا گریه کردم چراااا
البته تصادف ماشین به ماشین بود راننده ماشین پیاده شد ببینه چی شده منم نشستم گریه کردم
الان واسه یکی از دوستام تعریف کردم گف واقعا گریه کردی گفتم ارع ://اونم کلی سرزنش که گریه کردن نداشت
ولی من واقعا ترسیده بودم