اگه تایپیکای قبلمو ی نظر بندازین مشکلاتمو با شوهرم متوجه میشین.امروز رفتم پیش مشاور گفت باید حرفای شوهرتم گوش کنم.باهاش تماس گرفت که باهاش وقت ملاقات بذاره که شوهرم اول سرسری جواب داد بعد گفت نه این یعنی من درست بشونیست
گفت نمیام.مشاور گف خودم دوباره باهاش تماس میگیرم
بچه ها اسم ادمایی مث شوهر منو چی میذارن؟چون زبونش درازه و بلده چطور منو خراب کنه.بخدا ازش متنفر بودم الان بیزارتر شدم.چکنم که بخاطر بچم نمیتونم جدابشم.ادمی که یذره عیبای خودشو قبول نداره رو چطور حالی کنم