من ۳ ساله ازدواج کردم مشکلات زیادی داشتم از جمله اینکه شوهرم شب عروسی عشق قدیمیشو دعوت کرد و ....
میدونم الان همتون میگید چرا موندی پس!!!
بارها و بارها رفتم خونه پدرم برم گردوندن بار آخر ۹ ماه طول کشید که من رفتم شکایت کردم و مهریه و نفقه گذاشتم اجرا که بتونم طلاقمو بگیرم ولی شوهرم گفت بمیرم هم طلاق نمیدم زنمو میخوام و منو برگردوند سر زندگی
زندگیمون بهتر از قبل شد ولی هنوز بی عیب نبود منتها الان ۲ بار کتکم زده هر دو بار هم من حرف از رفتن زدم
دست خودم نیست بهش بدبینم همش حس می کنم بی وفاست یه روز ولم میکنه میره
خودش با دوستش صحبت کرده از اون و خانمش خواسته با من صحبت کنن دست از گذشته بردارم
اما تحملش برام سخت شده
نه احساس اعتماد می کنم نه احساس امنیت
حالم خیلی بده
بدجوری موندم