چند هفته پیش بچه شب نمیخوابید منم تلاشمو میکردم اما باباشو میخواست.میرفت بغل اون هی.اونم محلش نمیداد.هی گفتم عزیزم عشقم کمکم کن بچه داره خودشو میکشه خیلی شدید داره گریه میکنه.منو نگامم نکرد حتی.آخر گفتم مردشورتو ببرن نمیبینی بچه داره برای تو چیکار میکنه؟
دوتا مشت زد تو صورتم ک جاش کوچیک کبود شد
چند روز پیش بچه نشسته بود جلو در اتاق خواب بین دوتا اتاق.یهو برادر شوهرم زنگ و زد و شوهرمم بی هوا وا کرد.من لباس تنم نبود پریدم تو اتاق درو بستم نگو دست بچه نزدیک لای در بوده.اما لای در نبوده.اون بی همه چیز هم فکر کرده دست بچه لای در مونده یهو حمله کرد و داد زد میکشمتتتتت پرید تو اتاق چنان با لگد زد تو رون پام ک قرمز قرمز شده بود کباب شدم از دردش و ترس.برادر شوهرمم زوری آرومش کرد ک من دیدم دستش لا در نبود.تو شلوغش کردی
امروز دیر وقت از خونه خواهرم اومدیم من اصرار کردم زود بیایم خودش نشست.بچه خواب بود از خواب پرید آوردیمش.جفتمون تلاش کردیم بخوابه نخوابید.پاشد کامل اومدم ب باباش گفتم بچرو بگیر ی تخم مرغ درست کنم بخوره شاید گشنست.گفت خب ببرش با خودت گفتم نمیشه ک خطر داره میسوزه یوقت.اومد بگیره بچه خودشو شل کرد سرش خورد بینی باباش.گفت واااااای دماغم واااای دماغم منم همینطوری نگاش کردم.دیگه خسته شدم بس ک ب بهونه مختلف پاچه منو میگیره بی دلیل
یهوووووو یدونه محکم کوبید با لگد ب من تو دستم افتادم گفتم بمن چ من چیکار کردم مگه؟
شروع کرد فحشم داد منم جای حساسشو گرفتم کشیدم یهوووو خیلی محکم تر از قبلیه کوبید تو صورتم قشنگ حس کردم مغزم تکون خورد.هنوزم سر درد بدی دارم.حالم واقعا بد شد
قسم خوردم تو خواب میکشمش
الانم داره ب بچه میگه ب مامانت بگو پتی(پتیاره)
من چیکار کنم.شما بودین چیکار میکردین؟
بعدم میگه چرا داد زدی بچه ترسید.انتظلر داره بزنه یجوری ک حالم بد بشه ولی ب رومم نیارم.
قبلا هم میزد.حتی اینقد ک بعد دعوا کبود کبود میشدم.ولی هر سری میومد تمومش میکرد.الان انگار هیچی نشده