شب خونه مادرشوهرم يك بار توي زندگي مجبور بودم بخوابم بد خوابم من دو تا برادرشوهر هم دارم مثلا مادرشوهرم ميخواست كنار من بخوابه كه من راحت باشم تا صبح انقدر گوزيد خفه ام كرد فرداش شوهرم گفت ديشب راحت خوابيدي گفتم والا از بس مادرت گوزيد تا صبح بيست بار پريدم از خواب شوهرم هنوز بعد پنج سال يادش مياد ميخنده خودش هم گوزوِ ميگه من به مادرم كشيدم😂😂😂
كاربري عزيز جون و عزيز بانو مال خودمه تركوندنشون الان فقط همين كاربري برام مونده 😝😝😝😝
یکبار من رفته بودم عیادت یکی از فامیلا که جراحی باز قلب کرده بوده بعد خیلی هم ناراحت بودم قبل عیادت هم جایی مجلس ختم رفته بودم حواسم نبود رفتم عیادت به اعضای خانواده ی شخص مریض گفتم که تسلیت میگم غم آخرتون باشه😁😁 بعد خیلی معدرت خواستم تا دوسال هم دیگه پامو اونجا از شرمندگی نذاشتم ولی بقیه فامیلایی که اونجا بودن همه داشتن یواشکی میخندیدن