2777
2789

خاطره خنده دار  

شب خونه مادرشوهرم يك بار توي زندگي مجبور بودم بخوابم بد خوابم من دو تا برادرشوهر هم دارم مثلا مادرشوهرم ميخواست كنار من بخوابه كه من راحت باشم تا صبح انقدر گوزيد خفه ام كرد فرداش شوهرم گفت ديشب راحت خوابيدي گفتم والا از  بس مادرت گوزيد تا صبح بيست بار پريدم از خواب شوهرم هنوز بعد پنج سال يادش مياد ميخنده خودش هم گوزوِ ميگه من به مادرم كشيدم😂😂😂

كاربري عزيز جون و عزيز بانو مال خودمه تركوندنشون الان فقط همين كاربري برام مونده 😝😝😝😝

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

یکبار من رفته بودم عیادت یکی از فامیلا که جراحی باز قلب کرده بوده بعد خیلی هم ناراحت بودم قبل عیادت هم جایی مجلس ختم رفته بودم حواسم نبود رفتم عیادت به اعضای خانواده ی شخص مریض گفتم که تسلیت میگم غم آخرتون باشه😁😁 بعد خیلی معدرت خواستم تا دوسال هم دیگه پامو اونجا از شرمندگی نذاشتم ولی بقیه فامیلایی که اونجا بودن همه داشتن یواشکی میخندیدن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792